قرآن و رویداد غدیر

در رویداد «غدیر» گذشته بر آیه «تبلیغ» یعنى آیه: «یا اَیّها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک» دو آیه دیگر نازل شده و به حادثه رنگ ابدى و جاودانى بخشیده است این دو آیه عبارتند از:

1- آیه اکمال دین .

2- آیه سؤال عذاب.

اینک پیرامون هر دو آیه به بحث و گفتگو می ‏پردازیم :«الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دیناً» 1«امروز کافران از (نابودى) دین شما نومید شدند از آنان مترسید و از من بترسید، امروز دین شما را تکمیل کردم و نعمت خود را به پایان رسانیدم و اسلام را به (عنوان) دین، براى شما برگزیدم».دقت در مضمون آیه اکمال دین، می ‏رساند که روز نزول آیه حادثه بسیار مهمى رخ داد، که مایه نومیدى دشمنان از پیروزى براسلام و موجب کمال دین و به پایان رسیدن نعمتهاى معنوى خدا شده است اکنون باید دید چه روزى می ‏تواند حامل چنین نویدهائى باشد، و با این خصوصیات و نشانه ‏ها خود را در عرصه تاریخ نشان دهد؟

1- آیا روز فتح مکه می ‏تواند داراى چنین خصوصیاتى باشد؟ به طور مسلم نه، زیرا در آن روز پیمانهاى مسلمانان با مشرکان به قوت خود باقى بود و هنوز مراسم حج بسان عصر جاهلى برگزار می ‏شد،و قسمتى از احکام اسلام پس از آن فرود آمده است از این جهت نه یأسى برکافران منطقه مستولى شده بود ونه آئین به معنى بیان فروع و نه به معنى تحکیم پایه ‏هاى آن، تکمیل گردیده بود.

2- آیا روز اعلام بیزارى از مشرکان می ‏تواند مظهر چنین روزى باشد، به تصور اینکه یأس و نومیدى در چنین روزى بر مشرکان مستولى گردید؟ باز می‏گوئیم نه، زیرا بیان دین به معنى احکام در آن روز پایان نیافته بود به گواه اینکه قسمتى از «حدود» و «قصاص» و احکام مربوط به «کلاله» پس از اعلام بیزارى نازل گردیده است. بنابراین تنها مسأله یأس نشانه آن روز نیست، بلکه یأس توأم با تکمیل آئین؛ و هرگز در روز اعلام بیزارى این دو نوید، به صورت توأم، در آن روز تحقق نپذیرفته بود.

اکنون باید دید روزى که حامل این نوید گرانبها بود چه روزى بوده است؟!گروهى نظر می ‏دهند که این روز، همان روز «عرفه» سال دهم هجرت است که در تاریخ به نام «حجةالوداع» معروف است ولى با توجه به حوادث تاریخى این دو نوید گرانبها در چنین روزى تحقق نپذیرفت.اما مسأله یأس و نومیدى به دو صورت می ‏تواند مطرح گردد:

الف: یأس قریش و مشرکان شبه جزیره یک چنین نومیدى پیش از این روز تحقق پذیرفته بود و قریش در روز فتح مکه، و دیگر مشرکان در روز اعلام بیزارى، از پیروزى اسلام کاملاً مأیوس شده بودند در این صورت صحیح نخواهد بود که بگوئیم در روز عرفه سال دهم حجة الوداع یأس و نومیدى مشرکان جامه عمل پوشید در حالى که چنین کارى یک سال و اندى قبل، تحقق پذیرفته بود.

ب: یأس همه کافران روى زمین به یک چنین نومیدى تا آن روز جامه عمل نپوشیده بود.اما مسأله تکمیل دین اگر مقصود از «دین» احکام و فروع دین باشد هرگز پرونده بیان احکام الهى در روز عرفه بسته نشد بلکه یک رشته احکام مربوط به «ربا و ارث و کلاله» پس از روز عرفه«حجةالوداع» نازل شده است. 2تنها روزى که می ‏تواند بستر این دو نوید الهى باشد، همان روز «غدیر» است که با تعیین جانشین هم یأس بر دشمنان مستولى گردید، و هم آئین خدا تکمیل شد.البته مقصود از یأس، نومیدى مخصوصى است که با تکمیل دین توأم می ‏باشد.و مقصود از تکمیل دین، تکمیل ارکان و پی ‏ریزى اسباب بقأ آنست، نه بیان فروع و جزئیات، اکنون به بیان هر دو مطلب می ‏پردازیم:

الف: تعیین جانشین و استیلاء یأ‏س

روزى که پیامبر جانشین خود را رسماً تعیین کرد، در آن روز کافران در یأس و نومیدى از محو نابودى اسلام، فرو رفتند زیرا آنان تصور می کردند که آئین اسلام قائم به شخص پیامبر است و با رحلت رسول گرامى ازمیان می ‏رود و اوضاع به حال سابق باز می ‏گردد، وقتى مشاهده کردند که پیامبر فرد شایسته‏ اى را (که از نظر علم و دانش عدالت و دادگرى، قدرت و قاطعیت بى نظیر بود)، براى رهبرى تعیین کرد و مسلمانان با او بیعت کردند، از زوال اسلام نومید گردیدند. و به کلى مأیوس شدند و دیدند که اسلام به صورت یک آئین ریشه دار در آمد، و دیگر براى آن تزلزلى نیست .آیات قرآنى گواهى می دهد که کافران پیوسته چشم طمع به دین مسلمانان دوخته بودند و آخرین آرزوی آنان این بود که مسلمانان را از آئین خود باز دارند، و به کیش نیاکان خود برگردانند چنانکه می ‏فرماید:«ود کثیر من اهل الکتاب لویردونکم من بعد ایمانکم کفاراً» 3«و بسیارى از اهل کتاب آرزو کردند که شماها را پس از ایمان، به سوى کفر بازگردانند».

ولى پیشرفت سریع اسلام در شبه جزیره و سقوط پایگاه شرک در مکه از امید آنان می ‏کاست ولى آخرین پناهگاه خیالى آنان این بود که چون آورنده آئین جدید، فرزندى ندارد که پس از درگذشت او حکومت جوان اسلام را رهبرى کند، از این لحاظ، اساس حکومت اسلامى پس از رحلت او فرو می ‏ریزد و چیزى طول نمی ‏کشد که بر آن پیروز می ‏شوند و وضع، به همان حال نخست باز می ‏گردد.

قرآن سخن کافران را در این باره براى ما نقل مى‏کند چنانکه می ‏فرماید:«اَمْ یَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرّبصُ به رَیْبَ المَنُون»4«بلکه آنان می ‏گویند که او (پیامبر) شاعرى است و ما انتظار می ‏بریم که او دچار حوادث روزگار گردد و از دنیا برود.»این آخرین نقشه‏اى بود که کافران به آن امیدوار بودند، ولى روزى که رسول خدا، وصى خویش و رهبر مسلمانان را پس از خود تعیین نمود، آن روز، روزى بود که شبحى از ترس و یأس برفراز زندگى مشرکان سایه افکند و طمع آنان از بین رفت .

ب: تکمیل دین

اگر آنروز با نصب خلیفه و تعیین جانشین، یأس بر مشرکان مستولى گردید، آئین اسلام نیز به صورت آئین کامل درآمد، و مقصود از «اکمال دین» در آیه، بیان فروع و وظائف عملى مسلمانان نیست، بلکه فراهم ساختن بقاء و پایدارى آنست و یا تحکیم و تثبیت علل استقرار و بقاء، یعنى تعیین رهبر، دین تکمیل گردید و با در نظر گرفتن این معنى جمله‏ هاى آیه با هم کاملاً مربوط و متناسب می ‏گردد. و روز تحقق این دو حادثه معین می ‏شود.

مدارک نزول آیه در غدیر

مفسران و محدثان اسلامى نزول آیه را در روز غدیر یادآور شده‏اند. و ما در این جا به بخشى از این مدارک اشاره می ‏کنیم. و اگر مدارک شیعه را در این مورد، بر مدارک اهل سنت اضافه کنیم، قهراً مسأله به عالى‏ترین حد از «تواتر» مى‏رسد.
علاقمندان می ‏توانند به کتابهاى یاد شده در زیر مراجعه کنند در این کتابها که همگى به قلم دانشمندان اهل سنت نوشته شده است تصریح شده که این آیه در روز «غدیر» نازل گردیده است. مانند:

1- الولایة تألیف طبرى (متوفاى 310 ه').
2- تفسیر ابن کثیر شامى، (774 ه') ج 2، ص 14.
3- تفسیر الدرالمنثور سیوطى شافعى، متوفاى (911 ه') ج 2، ص 259 و الاتقان، ج 1، ص 31 (طه 1360).
4- تاریخ ابوبکر خطیب بغدادى، متوفاى (43) ج 8، ص 290.
5- شیخ الاسلام حموینى، در فراید السمطین باب 13.
6- خوارزمى، متوفاى (568 ه') در مناقب ص 80 و 94.
7- تاریخ ابن کثیر، ج 5، ص 2101.
8- تذکره سبط ابن جوزى حنفى، متوفاى (654) ص 18.

علامه عالیقدر مرحوم امینى در کتاب جاوید «الغدیر» ج 1، ص 230 به بعد، اقوال و روایات وارد از طریق اهل سنت را که همگى گواهى می ‏دهند که آیه «الیوم اکملت» در روز غدیر نازل شده است به تفصیل نقل کرده است... اما روایات شیعه درباره شأن نزول آیه شریفه، در کتابهاى مربوط به امامت و در تفاسیر معتبر موجود می ‏باشد.

نکاتى چند در مورد آیه

1- گروهى از مفسران مانند فخر رازى در «مفاتیح الغیب» و آلوسى در «روح المعانى» و عبده در «المنار» نقل مى‏کند که پیامبر پس از نزول این آیه، بیش از هشتاد و یک روز عمر نکرد.هرگاه وفات رسول خدا (طبق نقل کلینى در کافى و نقل اهل سنت) روز دوازدهم ربیع اتفاق افتاده باشد، روز نزول آیه، روز هیجدهم ذى الحجه، روز غدیر خواهد بود. البته مشروط بر اینکه روز غدیر، و روز وفات پیامبر را حساب نکنیم، و دو ماه از سه ماه را پشت سر هم، 29 روز بگیریم.

2- بسیارى از روایات که نزول آیه را روز غدیر معرفى می ‏کنند، یادآور می ‏شوند که پیامبر پس از نصب على (ع) براى خلافت چنین فرمود:«الله اکبرعلى اکمال الدین و اتمام النعمة و رضا الرب برسالتى و بالولایة لعلى (ع) من بعدى» 5« سپاس خداوندى را بر تکمیل آئین، و اتمام نعمت، و رضایت او بر رسالت من و ولایت على (ع) پس از من ».همان طور که ملاحظه می ‏کنید: پیامبر، مضمون آیه مورد بحث را در کلام خود وارد کرده است و این خود می ‏رساند که آیه یاد شده درباره روز غدیر نازل گردیده است .

3- در حالى که این دلائل قطع آور، بر استقلال آیه گواهى می ‏دهند ولى خود آیه در لابلاى احکام مربوط به گوشت‏هاى حلال و حرام قرار گرفته است، و نکته آن برافراد آگاه از اوضاع صدر اسلام مخفى و پنهان نیست زیرا تاریخ و حدیث صحیح گواهى می ‏دهند که پیامبر خواست، وصیت‏نامه ‏اى براى امت خود تنظیم کند که پس از وى گمراه نشوند وقتى شخصیت‏هاى متنفذ پى بردند که پیامبر می ‏خواهد درباره خلافت مطلبى بنویسد فوراً او را به هذیان گوئى متهم کردند. 6

این حادثه و مانند آنها که تاریخ یادآور آنها است، حاکى است که افرادى در آغاز اسلام درباره مسئله خلافت و جانشینى رسول گرامى، حساسیت خاصى داشتند و براى انکار آن حد و مرزى نمی ‏شناختند.به خاطر چنین شرائط حاکم بر جوّ نزول آیه، و براى محافظت آیه از هر نوع تحریف و تغییر، از یک اصل عقلائى پیروى شده است، و آن پوشانیدن شیئى نفیس با یک رشته امور ساده که کمتر مورد توجه قرار می ‏گیرد.در این جا رسول گرامى به فرمان خدا مأمور است آیه مربوط به جانشینى را در میان مطالب ساده قرار دهد تا کمتر مورد توجه مخالفان سرسخت قرار گیرد و از این طریق این سند الهى به دست آیندگان برسد.و همگى می ‏دانیم وضع و قرارگیرى هر آیه ‏اى در هر جایى از سوره ‏ها به فرمان پیامبر و دستور او بوده است و اصولاً جمع آورى قرآن به همین صورت، مدرکى جز دستور پیامبر ندارد، و تاریخ جمع آورى قرآن به وسیله یاران او، فاقد ارزش تاریخى است و فقط کار یاران او نگارش قرآن به لهجه واحدى و طرد دیگر لهجه ‏ها بوده است. و مشروح این قسمت را باید در تاریخ قرآن خواند.

آیه سؤال عذاب‏

سومین آیه‏اى که پیرامون حادثه «غدیر» نازل شده، آیه «سؤال عذاب است.توضیح اینکه وقتى پیامبر گرامى على (ع) را به عنوان خلیفه در روز غدیر خم، به خلافت نصب نمود، این خبر در اطراف منتشر شد، «نعمان بن حارث فهرى» خدمت پیامبر آمد و گفت: ما را به یکتائى خدا دعوت کردى، ما نیز گواهى دادیم، سپس دستور دادى نماز و روزه و حج و زکات انجام دهیم، انجام دادیم، به این اندازه راضى نشدى حتى این جوان را (اشاره به على (ع) کرد) به جانشینى خود نصب کردى آیا این سخنى است از ناحیه خودت یا از جانب خدا ؟پیامبر فرمود: سوگند به خدائى که خدائى جز او نیست، از جانب خدا است در این موقع نعمان صورت خود را ازپیامبر برگردانید و گفت:«اللهم ان هذاهو الحق من عندک فامطِر علینا حجارة من السماء» 7«خداوند! اگر این سخن حق، و از جانب تو است سنگى از آسمان بر ما فرودآر».

وقتى سخن او به پایان رسید ناگهان سنگى از آسمان فرود آمد و او را کشت و در این باره آیه ‏هاى یاد شده در زیر فرود آمد:«سال سائل بعذاب واقع للکافرین لیس له دافع. من الله ذى المعارج» 8«درخواست کننده درخواست عذاب کرد و واقع شد، این عذاب مخصوص کافران است و هیچ کس نمی ‏تواند آن را دفع کند از سوى خداوند که داراى فرشتگانى است که به آسمان سعود می کنند»9.شأن نزول یاد شده را مفسران و محدثان شیعه و گروهى از اهل سنت که تعداد آنها به سى نفر می ‏رسد نقل کرده‏ اند که می ‏توان از خصوصیات آنها با مراجعه به کتاب «الغدیر» آگاه شد. 10

شأن نزول یاد شده مورد پذیرش علمأ اسلام بوده جز اینکه «ابن تیمیه» که با خاندان رسالت رابطه خوبى ندارد، در کتاب «منهاج السنة» که به راستى باید آن را «منهاج البدعة» نامید، با طرح اشکالات هفت‏گانه به انکار و تکذیب آن برخاسته است و مرحوم علامه امینى در نخستین جلد «الغدیر» به مجموع ایرادهاى او پاسخ منطقى داده است و ما به صورت فشرده به نقل اجمالى این پرسش‏ها و پاسخ‏ها می ‏پردازیم:

1- سرگذشت غدیر پس از مراجعت از «حجةالوداع» بوده است در حالى که در شأن نزول دارد که نعمان در «ابطح» خدمت پیامبر رسید، و ابطح از آن سرزمین مکه است

پاسخ: اولاً: در روایت سیره حلبى و سبط ابن جوزى و غیره وارد شده است که نعمان در مسجد مدینه حضور پیامبر رسید و این گفتگو را انجام داد.و ثانیاً: ابطح در لغت عرب به سرزمین شنزار گفته می ‏شود و هر نقطه‏ اى را که سیل از آن عبور می ‏کند، «ابطح» می گویند در این مورد مراجعه به کتابهاى لغت کافى است .

2- سوره معارج مکى است و ده سال پیش از حادثه غدیر نازل شده است در این صورت چگونه می ‏تواند ناظر به حادثه ‏اى باشد که پس از واقعه غدیر رخ داده است .پاسخ: میزان در توصیف سوره‏ هاى به مکى و مدنى بودن اکثریت آیات هر سوره است چه بسیار سوره‏ هائى است که مکى است ولى برخى از آیات آن در مدینه نازل شده و بالعکس و با مراجعه به قرآن هائى که در بلاد عربى چاپ شده و در آغاز هر سوره به مکى و مدنى بودن آن سوره اشاره شده، این مطلب روشن می ‏گردد.

3- آیه «واذ قالوا اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجارة من السماء» 11 پس از جنگ بدر و پیش از حادثه غدیر نازل شده است .

پاسخ: این اشکال به راستى اشکال کودکانه است زیرا سخن پیرامون نزول این آیه نیست، (ناگفته نماند که این آیه پس از جنگ بدر نازل شده است)، بلکه سخن درباره آیه «سأل سائل بعذاب واقع» است و نزول آیه نخست پس از حادثه ارتباطى به نزول دومى در آن مقطع ندارد.

4- وجود پیامبر به حکم آیه «و ما کان الله لیعذ بهم و انت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون» 12 امان از عذاب است با وجود پیامبر، عذاب نازل نمی ‏شود.

پاسخ: سیاق آیه حاکى است که مقصود عذابى است که گروهى را نابود سازد، بسان عذابهائى که قرآن در تاریخ پیامبران یادآور می ‏شود، نه عذاب یک فرد آن هم به درخواست خود وگرنه تاریخ گواهى می ‏دهد که افرادى با نفرین پیامبر هلاک شده ‏اند مانند «اسود بن مطلب» و «و مالک بن طلاله» و غیره.

5- اگر چنین حادثه‏اى رخ داده باشد باید بسان سرگذشت «اصحاب فیل» معروف گردد.

پاسخ: حادثه‏اى که مربوط به یک فرد تعلق دارد با آنچه که مربوط به یک جمعیت انبوه است فرق روشنى دارد، گذشته بر این براى نقل سرگذشت دومى دواعى فراوانى وجود داشت در حالى که درباره فضائل امام دواعى براخفاى آن بود با این وضع اگر سى دانشمند مبرز آنرا نقل کرده ‏اند باید آنرا مربوط به عنایت الهى دانست که از این طریق به حفظ حجت خود پرداخته است .

6- نعمان طبق شأن نزول، اصول پنجگانه را پذیرفته بود، در این صورت چگونه بر او عذاب فرود آمد؟

پاسخ: شأن نزول حاکى است که او نه تنها در برابر پیامبر تسلیم نبود، بلکه تسلیم خود را در برابر خدا نیز از دست داده بود زیرا گفت: اگر نصب على برخلافت از جانب خدا است عذابى بر او فرود آید، چه ارتدادى بالاتر از این .

7- در کتابهاى مربوط به ضبط اسامى صحابه، نامى از نعمان بن حارث نیست .

پاسخ: تعداد یاران پیامبر بیش از آن است که در کتابها و تراجم آمده است و کسانى که به تاریخ صحابه پرداخته ‏اند هر کدام به اندازه اطلاعات خود، توانسته است اسامى گروهى را ضبط کند و مراجعه به مقدمه کتابهاى «الاستیعاب» و «اسدالغابه»، «والاصایة» و استدرک هائى که بر این کتابها نوشته شده است روشنگر این مطلب است.13


پى نوشت ها:

1- سوره مائده، آیات 67 و .3 و سوره معارج، آیه ‏هاى 1 - .3 بعداً پیرامون آیه‏ هاى دوم و سوم بحث خواهیم کرد.
2- الدرالمنثور، ج 1، ص 365 و ج 2، ص 251.
3- سوره بقره، آیه 109.
4- سوره طور، آیه 30.
5- به کتاب شریف «الغدیر» ج 1، صفحات 112 مراجعه فرمائید.
6- این مطلب در کتاب‏هاى تاریخ و حدیث آمده است و بخارى، آن را در نقاط مختلفى ازصحیح خود نقل کرده ازآن جمله، ج 1، کتاب «العلم» ص 22، و مسلم در صحیح خود ج 2، ص 14 کتاب «وصایا» نیز آورده است .
7- سوره انفال، آیه 32.
8- سوره معارج، آیه‏هاى 1 - 3.
9- مجمع البیان، ج 5، ص 352.
10- الغدیر، ج 1، ص 439 - 246.
11- سوره انفال، آیه 32
12- سوره انفال، آیه 33 خداند هرگز آنها را عذاب نمی ‏کند تا تو در میان آنان هستى، و همچنین خداوند آنان را عذاب نمی ‏کند در حالى که استغفار کنند.
13- الغدیر، ج 1، ص 248 - 266.

منبع:تفسیر منشور جاوید، ج 7، ص 339 - 349.

روباه پیر


این جمله تاریخی امام (ره) در ذهن ملت ایران در قضیه کاپیتولاسیون همیشه زنده است که فرمود: "آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر و شوروی از هر دو بدتر و ...." انگلیس در طول یکصد سال اخیر تاریخ ایران بزرگترین ظلم‌ها را به ملت ایران کرده است. خیانت آنها در تاریخ مشروطیت و قبل از آن در قراردادهای ننگین تنباکو ونفت محرز است. در خیانت آنها در کودتای 28 مرداد در همراهی با آمریکا تردیدی نیست. و بالاخره همراهی آنها با آمریکا در مقابله با انقلاب اسلامی کارنامه‌ای سیاه دارد که نیازی به ذکر آن نیست.

روزنامه ایران ارگان دولت پنج‌شنبه گذشته از دیدار رئیس جمهور محترم با نخست وزیر انگلیس به عنوان "پایان 35 سال رابطه سرد" یاد کرد و روزنامه‌های دوم خردادی از این دیدار به عنوان یک دیدار تاریخی در پرونده روابط ایران و انگلیس یاد کردند. اما نطق توهین‌آمیز کامرون در مجمع عمومی سازمان ملل نشان داد که بخشی از جریان رسانه‌ای داخل از مناسبات ایران وانگلیس دچار توهم هستند. این نطق نشان می‌دهد که انگلیسی‌ها خوی استعمارگری خود را حفظ کرده‌اند. این خوی در ذات انگلیسی‌هاست که هیچ‌گاه تغییری در آن حاصل نمی‌شود.کامرون در نطق خود در سازمان ملل تصریح کرد: ما با ایران اختلافات جدی داریم و فهرست اختلافات خود با تهران را به طور خلاصه به شرح زیر اعلام کرد:

1- برنامه هسته‌ا‌ی ایران
2- حقوق بشر
3- حمایت از گروه‌های تروریستی

این اظهارات سخیف نشان می‌دهد که ذوق زدگی روزنامه‌های اصلاح طلب چقدر با منافع و مصالح ملی انطباق دارد.انگلیس به همراه 5 قدرت جهانی بیش از یک دهه است که ملت ایران را از حق برخورداری از فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای با تمسک به یک دروغ تاریخی محروم کرده است. برنامه هسته‌ای ایران شفاف است و مسئولان هرچه در این شفاف‌سازی پیش می‌روند بر حجم دروغ‌ها و تهمت‌های انگلیسی‌ها و شرکایشان افزوده می‌شود.

انگلیسی‌ها در توافقنامه ژنو متعهد به رفع تحریم‌ها و تجاوزاتی که به حقوق ملت ایران کرده بودند، شدند. اما وقیحانه در کنار آمریکا ایستادند و برخلاف عهد و پیمان خود بر حجم تحریم‌ها و زورگویی‌های خود در پرونده هسته‌ای ایران اضافه کردند. با این همه آقای کامرون از موضع طلبکاری وارد گود شده و در نطق خود در سازمان ملل صریحاً می‌گوید: "ایران برنامه‌ هسته‌ای خود را تغییر دهد". مردم ایران انرژی هسته‌ای را حق مسلم خود می‌دانند. اما انگلیسی‌ها با پررویی و زورگویی می‌خواهند ملت ایران را از حق مسلم خود محروم کنند.آقای کامرون در حالی دولت ایران را به نقض حقوق بشر محکوم می‌کند که در همین مرداد ماه سال جاری دادگاه حقوق بشر اروپا برای چندمین بار انگلیس را به نقض حقوق زندانیان محکوم کرد. کامرون در حالی این اظهارات را بیان می‌کند که جنایات سرویس‌های امنیتی انگلیس در ایرلند شمالی هنوز زبانزد گزارش‌های حقوق بشری سازمان‌های جهانی است.

آقای کامرون در حالی دولت ایران را متهم به حمایت از گروه‌های تروریستی می‌کند که کشورش پشت سر آمریکا از جنایات صهیونیست‌ها در سرزمین‌های اشغالی تحت عنوان "حمایت از تروریسم دولتی" ایستاده است.انگلیسی‌ها از رژیم صهیونیستی به دلیل کشتار بی‌رحمانه کودکان، زنان و مردم عادی در سرزمین‌های اشغالی و بویژه در غزه به شدت حمایت می‌کنند و به ایران و کشورهایی که از مردم فلسطین حمایت می‌کنند نسبت حمایت از تروریسم می‌دهند. رژیم کودک کش صهیونیستی در اثر فشار افکار عمومی در جهان مجبور شد به کشتار 50 روزه مردم فلسطین پایان دهد و به مفاد آتش بسی که رعایت نمی‌کند، گردن نهد. اما به دلیل همین جنایات تروریستی هنوز مورد حمایت کامرون است.انگلیسی‌‌ها از اول رخدادهای تروریستی و اقدامات جنایتکارانه منافقین در ایران از آنها حمایت مالی و معنوی کرده‌‌اند. دست آنها در قتل عام شهدای هفتم تیر و هشتم شهریور و 17 هزار شهید ترور در ایران آلوده است.

انگلیسی‌ها در تدارک نبرد نرم در تاریخ‌های 18 تیر 78 و بحران‌ آفرینی‌های 8 ماهه انتخابات سال 88 علیه ملت ایران وارد کار شدند اما ملت با حضور خود در صحنه به آنها تو دهنی زد و سرویس‌های امنیتی و جاسوسی آنها در تور وزارت اطلاعات مثل موش گیر افتادند و سرانجام خود آنها سفارت خود را با یک ترفند تبلیغاتی تعطیل کردند. آقای کامرون خوب می‌داند ملت ایران از انگلیسی‌ها چه نفرتی دارند و لذا در ملاقات با رئیس جمهور برخلاف عرف دیپلماتیک پای راست خود را روی پای چپ می‌اندازد تا با زبان بدن به ملت ایران اهانت کند. البته از رئیس دیپلماسی هسته‌ای ایران جناب آقای دکتر ظریف باید تشکر کرد که به نمایندگی از ملت ایران پاسخ این اهانت را با همان زبانی که کامرون آشناست، داد.


القاعده، داعش و .... جریان‌های دست‌ساز انگلیسی‌ها و آمریکایی‌هاست که امروز به ظاهر وبال گردن آنها هستند. کامرون پیش از نطق خود در سازمان ملل گفته بود: "چکمه نظامیان انگلیس برای مبارزه با داعش به زمین عراق نخواهد رسید." معلوم نیست انگلیسی‌ها که حاضر نیستند هزینه انسانی در جنگ با داعش را بپردازند چگونه می‌خواهند با این پدیده روبه‌رو شوند. اکنون جبهه النصره که از همین تیر و طایفه است مورد حمایت انگلیسی‌ها در سوریه است. چقدر زمان می‌برد که انگلیسی‌ها همانند رویارویی با القاعده و داعش سخن از نبرد با النصره بکنند.

کیست که نداند بازی مضحک مبارزه با تروریست‌ها که آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها مدعی آن هستند، بخشی از به رسمیت شناختن تروریسم مورد حمایت آنان است تا به سیاست مداخله جویی خود در جهان اسلام مشروعیت بدهند. ملت ایران دست استکبار و استبداد جهانی بویژه انگلیسی‌ها را خوانده است و تا قطع این دست از ایران و بلاد اسلامی از پای نخواهد نشست و در این تردید ندارد که آمریکا از انگلیس بدتر و انگلیس از آمریکا بدتر و ... است.رئیس جمهور محترم در نطق خود در مجمع عمومی سازمان ملل ریشه پیدایش تروریست ها در منطقه وجهان را مورد اشاره قرار داد وصریحاً گفت: غرب خاورمیانه را به بهشت تروریست ها تبدیل کرد و به طور شفاف خطاب به آقای کامرون و شرکایش گفت: کسانی‌که در ایجاد تروریست ها نقش داشتند باید از ملت ها عذر خواهی کنند.

سخنرانی نخست‌وزیر انگلیس در مجمع عمومی ملل متحد نشان دهنده تداوم دیدگاه خودمحورانه دولتی است که سابقه نابسامانی در منطقه ما را دارد و بسیاری از مشکلات این منطقه به دلیل سیاست‌های نادرست آن دولت است باعث تاسف است دولتی که با اقدامات و حمایت‌های خود از تروریست‌ها، منطقه ما و جهان را به شر داعش مبتلا ساخته است به خود اجازه می‌دهد که در باره کشوری که همواره در مبارزه با این پدیده شوم پیشقدم بوده است، قضاوت نابجا کند.(مرضیه افخم سخنگوی وزارت امور خارجه)


انگلیس لیاقت ارتقاء سطح روابط با جمهوری اسلامی ایران را ندارد ینگونه اظهارات نشان داد که هنوز دولتمردان انگلیس بی ادب و مست قدرت قرن های گذشته هستند، اینها هنوز در سرمستی قدرت غوطه ور هستند حرف های بی ادبانه کامرون حاکی از آن است که دولتمردان انگلیس اصول اولیه دیپلماسی را بلد نیستند و تنها چند ساعت بعد از ملاقات با رئیس جمهور اسلامی ایران لب به گزافه گویی باز می کنند. این اظهارات کامرون باعث می شود که دولت انگلیس با قهر انقلابی دولت، مجلس و مردم جمهوری اسلامی ایران مواجه شود. دولت انگلیس لیاقت ارتقاء سطح روابط با جمهوری اسلامی ایران را ندارد  این اظهارات آن هم از تریبون سازمان ملل متحد بسیار ناشیانه، بی ادبانه و وقیحانه بود دولت انگلیس نشان داد که هنوز نیازمند تنبیه سیاسی از سوی جمهوری اسلامی ایران است. _منصور حقیقت پور -نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس )

 سخنان گستاخانه و توهین‌آمیز نخست‌وزیر رژیم فاسد انگلیس بعد از دیدار با رئیس جمهور کشورمان ماهیت کثیف و خباثت‌آمیز آنها را بار دیگر برملا ساخت.این سخنان کنیه و دشمنی رژیم فاسد انگلیش را نسبت به ملت و کشور ایران اسلامی عزیز برملا کرد بار دیگر کینه دیرینه دولت خبیث انگلستان نسبت به ملت ایران اشکار شد،انتظار ملت بزرگ ایران از رئیس جمهور این بود که پاسخ کوبنده و قاطع درخور شأن ملت ایران به اظهارات نخست‌وزیر انگلیس می‌داد.نگلستان به خاطر کارنامه سیاه خودش مورد اعتماد ملت ایران نیست، لذا در بازگشایی سفارتخانه این کشور از سوی وزارتخانه امور خارجه در تهران تجدید نظر شوددستگاه سیاست خارجی ما نباید ساده‌لوحانه و خوش‌بینانه به انگلستان این روباه پیر و مکار اعتماد کند. انگلیس هیچ‌گاه دلش با ما صاف نمی‌شود؛ دوران استعمار گذشته و انگلیسی‌ها خود می‌دانند که هیچ جایگاهی در این کشور ندارند و جنایت‌هایشان را نیز مردم فراموش نمی‌کنند، التبه دستگاه دیپلماسی باید هوشیارانه در قبال موضع‌گیری‌های اینچنین از دولت انگلستان برخورد بکندباید انگلستان ملزم به عذرخواهی باشد و پس از آن نیز تنها در حد کاردار سفارت‌ها بازگشایی شود .

این لحن سخن گفتن کامرون، آن هم پس از دیدار با رئیس جمهور روحانی و اولین دیدار مسئولان دو کشور در این سطح، معنادار است. تشدید مواضع ضد ایرانی و تعیین تکلیف کردن برای ایران بعد از دیدار با روحانی نشان می دهد که انگلیس تمایلی برای ارتباط منطقی، درست و بر پایه منافع مشترک با ایران ندارد. اینکه کامرون به خود اجازه می دهد درباره رفتار دولت ایران با مردمش نظر بدهد و در امور داخلی ما دخالت کند، این پیام را برای ایران دارد که باید در برقراری رابطه با انگلیس محتاطانه عمل کند. انگلیس ایرانی را می خواهد که در راستای منافع آن گام بردارد و خیلی دقیق پس از دیدار با روحانی این نکته را یادآوری می کند.


از دشمنی ها و خیانت های تاریخی انگلیس گذشتیم؛ از سنگ اندازی های مداوم در برابر حقوق مشروع ملت ایران هم که بگذریم، زمانی که سالهاست حتی برای بازگشایی سفارت به تفاهم نمی رسیم و مقدمات دیپلماتیک فراهم نیست بدیهی سیاست، فایده هزینه است. وقتی فایده را از معادلات انقلابی به محاسبات مدرن دنیوی تنزل داده می شود باید بتوانند جوابگوی تحقیر دیپلماتیک ماحصل دیدار نافرجام با کامرون باشند؟ نخست وزیر بی حیای انگلیس حتی حرمت همنشینی را یک روز هم نگه نداشت و یکی از تندترین خطابه ها را بر علیه ایران انجام داد. و عجیب تر اینکه حتی در نحوه ی نشستن در جلسه نیز به تحقیر رییس جمهور ایران می پردازد بدون اینکه کمترین واکنشی از طرف جناب روحانی دیده شود. اگر فایده ی این دیدار همین باشد که حجه الاسلام روحانی و تیم سیاستمدارشان بفهمند نتیجه همنشینی کور و بی هدف با دشمن تحقیر ملت ایران است ما را بس است! اگر فهمیده باشند سیاست کرنش و تدافع در برابر زیاده خواهان غربی نتیجه اش فقط تحقیر و پلمپ و توقف است پآینده ی کشور را بس است!خدا کند آقای رییس جمهور از این تحقیر ملی بفهمد مظهر قدرت ایران اسلامی اول خدا و بعد مردم و ظرفیت های همین کشور است. خدا کند دستاورد این سفر این باشد نگاه رییس جمهور و اطرافیان شان را به داخل کشور برگرداند.


تمام جهان باید بداند که رابطه با انگلیس برای دولت و ملت ما یک رویای شیرین نیست که حاضر باشد برای رسیدن به آن تن به زیاده خواهی های انگلیس و هم پیمانانش بدهد. باید این تصوری که در میان دولتمردان غربی پیش آمده است که دولت ایران برای برقراری رابطه با این کشورها لحظه شماری می کند و از سر ناچاری و استیصال حاضر است برای این رابطه، امتیاز بدهد، شکسته شود و این مهم با سخنان امروز روحانی قابل دستیابی است.امروز دنیا نیز متوجه شده است که انقلاب اسلامی ایران اهل منطق و مذاکره و ملاقات است اما این مدعیان دروغین حقوق بشر و حقوق ملت ها هستند که گرفتار منافع استکباری خود هستند.  رویکرد جمهوری اسلامی در سیاست خارجی مسیر خودش را طی می کند و فرمایش رهبر معظم انقلاب مبنی بر خوش بین نبودن به مذکرات، مشخص کرده است سیاست های کشورهای اروپایی و آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی هیچ تغییری نکرده است. مذاکرات جمهوری با کشورهای اروپایی و آمریکا برای احقاق حقوق حقه ملت ایران است نه این که برای سازش و بده بستان باشد.  نخست وزیر انگلستان در نطق مجمع عمومی سازمان ملل در حالی از بی اعتمادی نسبت به ملت متعهد و حقوق دان و حقوق مدار ایران سخن می گوید که خود توان اداره کشور انگلستان را ندارند.  ایران یک راه، یک مکتب، یک نظام، یک آیین، یک تاریخ و یک رهبر دارد که رهبری آن از امام حسین(ع) است و زیر بار زور نمی رود.مؤسس رژیم صهیونیستی انگلستان است و در ادبیات و قلم دانشمندان عرب از انگلستان به عنوان پیر استعمار نام برده می شود.

دستاوردهای نشست مجمع عمومی سازمان ملل برای ایران
آنچه مشخص است این که شصت و نهمین نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد که از سه شنبه (25 شهریور ماه) در مقر این سازمان در شهر نیویورک گشایش یافته و تا اول ماه اکتبر (9مهر) به کار خود ادامه خواهد داد، از جهات و ابعاد مختلف وجودی همچون سال های گذشته می تواند برای ایران حائز اهمیت بوده و دستاوردهای مختلفی در پی داشته باشد که همه آن ها را می توان در سه دستاورد مهم خلاصه نمود.

نخست؛ اجلاس مذکور فرصتی مغتنم به شمار می رود تا هیئت بلندپایه ایرانی بخصوص رئیس جمهوری اسلامی ایران که در دو نشست مهم یعنی اجلاس جهانی آب و هوا و مجمع عمومی سازمان ملل متحد و در جمع سران بیش از 180 کشور جهان سخرانی داشته است و خواهد داشت، بتواند نکته نظرات ایران به عنوان یک قدرت عمده منطقه ای را به سران و نمایندگان کشورهای مختلف بیان و تشریح نموده و از این تریبون مهم بین المللی صدای انقلاب اسلامی و ملت متمدن ایران را به گوش جهانیان در گوشه و کنار دنیا برساند و از این طریق نه تنها به ترسیم تصویری واقعی از چهره نظام مقدس اسلامی در جهان بپردازد بلکه تعاملات منطقه ای و بین المللی با ایران را بویژه بواسطه دیدارها و ملاقات های حاشیه ای به سطحی تعیین کننده ارتقا دهد.

دوم؛ سازمان ملل متحد بخصوص مجمع عمومی آن که یکی از تریبون های عمده بین المللی که رؤسای جمهور و وزرای خارجه 193 کشور جهان مخاطب آن هستند مطمئناً فرصتی ناب و استثنایی برای جمهوری اسلامی ایران که سال هاست از جانب کشورهای سلطه طلب جهان بویژه ایالات متحده آمریکا و هم پیمانان غربی و منطقه آن در معرض انواع و اقسام اتهامات پوچ و واهی قرار دارد می باشد تا با تشریح واقعیت های مربوط به سیاست های منطقه ای و جهانی اش بتواند با تکیه بر دیپلماسی هوشمندانه و خرد ورزانه مبتنی بر عقلانیت اسلامی و ایرانی که وجه بارز سیاست خارجی ایران می باشد، تبلیغات منفی رژیم صهیونیستی و در کنار آن برخی مقامات آمریکا و اروپا و همینطور رسانه های غربی برای وارونه جلوه دادن سیاست های ایران در عرصه های گوناگون از جمله برنامه هسته ای، تروریسم، ایران هراسی و اسلام هراسی، حقوق بشر و تحولات منطقه را خنثی و بی اثر سازد.

اما دستاورد سومی که این اجلاس سالانه می تواند برای جمهوری اسلامی در پی داشته باشد و در بالا نیز تا حدودی به آن اشاره شد، دفاع و صیانت از حقوق مسلم ملت ایران در دستیابی به انرژی و فناوری صلح آمیز هسته ای با استفاده بر دیپلماسی هوشمندانه و خردورزانه جمهوری اسلامی ایران می باشد. در واقع حضور هیئت ایرانی در نشست مذکور و علی الخصوص دیدارهای حاشیه ای آن فرصتی مناسب همزمان با پیگیری مذاکرات هسته ای با ائتلاف 1+5 به شمار می رود تا مقامات ایرانی حاضر در نیویورک به ابهامات ساختگی غربی ها در موضوع هسته ای ایران پایان دهد و تا حد زیادی توطئه افکنی های آمریکا و برخی از همپیمانان غربی و منطقه ای آن را در راه توسعه فناوری های صلح آمیز هسته ای ایران با بن بست مواجه نموده و به چالش بکشد.

اولویت های اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران در حوزه سیاست خارجی مبتنی بر اصل حکمت، عزت و مصلحت بسیار شفاف، روشن و ثابت است؛ نفی سلطه پذیری در تمامی اشکال آن و نفی سطله جویی در تمامی شقوق متصور که تحت هیچ شرایطی نمی توان از آن عدول و تخطی کرد. همچنین دفاع از حقوق مسلمانان و مظلومان دیگر اصل مهم در سیاست خارجی ایران است. بیان این اولویت ها در شرایط کنونی که آمریکا ادعای ائتلاف جهانی علیه داعش را دارد. بسیار مهم است، چرا که آمریکا از یک سوتلاش می کند با دعوت نمایشی از ایران برای حضور در ائتلاف ضدداعش، ایران را زیر سیطره طرح های خود تعریف کند و از سوی دیگر در سایه این نمایش به نقض حاکمیت سوریه و عراق و تحیمل سلطه گری بر آن ها بپردازد. مقامات کشورمان که این روزها در نیویورک حاضر هستند با بیان اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و رد نظام سلطه می توانند ترفندهای آمریکا را نقش بر آب کنند.

از سوی دیگر برخی رسانه ها و گروه ها در داخل کشور علاقمند هستند تا سفر رئیس جمهور و هیات همراه به نیویورک را در قالب خواسته های سیاسی خود ناظر به دوستی کامل با غرب تعریف کنند. به عنوان نمونه خط رسانه های دوم خردادی قبل از سفر رئیس جمهور به نیویورک این بود که احتمالا رئیس جمهور با اوباما دیدار کند. این خبر احتمالی چندین روز تیتر یک روزنامه هایی  همچون شرق، اعتماد، آفتاب یزد و.. بود و این رسانه های افکار عمومی جامعه را به جای پرداختن به مسائل اصولی سیاست خارجی به این موضوع هدایت می کردند.

در همین جهت بعد از دیدار رئیس جمهور روحانی با دیوید کامرون، نخست وزیر انگلیس، بسیاری از روزنامه های دوم خردادی به برجسته سازی این دیدار و تعریف آن به عنوان اتفاقی نادر در سیاست خارجی پرداختند. حال آنکه در شرایط کنونی که آمریکا و در کنار آن، انگلیس به دنبال فتنه ای دیگر در منطقه آن هم با کارت مقابله با داعش هستند، چنین برجسته سازی رابطه با انگلیس وجهی ندارد و به جای آن لازم است به اهداف آمریکا و انگلیس توجه کرد.

در این شرایط مسئولان سیاست خارجی با بیان اهداف و تصمیات ایران در مسائل سیاست خارجی باید مانع از هرگونه سوء تفسیر اهداف و مقاصد سیاست خارجی شوند.همچنین در حال حاضر نمایندگان جمهوری اسلامی ایران رایزنی های فشرده هسته ای با مقامات 5+1 را دنبال می کنند. در این شرایط نوعی همپوشانی می تواند بین سخنان رئیس جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل و نیز دیدارهای وی با مقامات کشورها جهت کمک به دیپلماسی هسته ای کشورمان ایجاد شود و می تواند مانع از فشار گروه غربی 5+1 جهت امتیازگیری از ایران در مذاکرات هسته ای گردد.
{jcomments on}

کودکی نکرده بزرگ می شوند

http://media.shabestan.ir/Original/archive%5C11-11-1390%5CIMAGE634636127408032190.jpg
همیشه یادش بخیر را برلب داری وقتی که قهقه کودکان خندان را می شنوی، کودکان فرشته های کوچک زندگی، معصومیت شیرین در چهره دارند و زمانی که با گویش دوست داشتنی خود لب به سخن می گشایند جان و دلت را راهی روزگارانی می کند که امروز برای تو جز یادش بخیر چیز دیگری برجا نذاشته.اما برای همه، کودکی یادآور روزهای خوش زندگی نیست، در خیابان های شهر نگاهی بیندازی کودکانی را می بینی که برخلاف خواسته خود، جای مدرسه خیابان مامنشان شده و از آغوش گرم خانواده جز استرس و سردی روزگار چیزی نصیبشان نشده است.کم نیستند کودکانی که به هر دلیلی مجبورند کار کنند و معصومیت شان در خیابان های شهر لگدمال می شود و به جای اینکه در سنینی که شاکله وجودشان در حال شکل گیری است، عشق و محبت را تجربه کنند وارد بازی دو دو تا چهارتای زندگی می شوند و خیلی زودتر از آنچه که انتظار داشتند بزرگ می شوند.

این روزها در کنار ریزش برگ های پاییزی، در هر گوشه از این سرزمین کهن هیاهویی برپاست، جشنی تدارک دیده شده تا یادمان نرود که کودکی فصل زیبای شکفتن هر انسان است.یادتان هست؟ دلخوش بودیم به یک اسباب بازی کوچک، بازی با توپ پلاستیکی فقط تا سرکوچه، عروسکی که باید مادر او می شدیم، شیطنت های پنهانی و دلهره فهمیدن مادر و همه اینها اکنون بخشی از خاطرات خوش روزهای کودکی است.روزهایی که ما بودیم و یک دنیا آرزو، دلخوش به غول چراغ جادو، نگران از بیرون آمدن دیو چراغ جادو، اضطراب تمام نشدن مشق های شبانه که روی هم تلنبار شده بود، و اینک چه حسرتی داریم از آن دوران و یاد ایامی که در لابلای همین بازی ها، دفتر زندگی را مشق می کردیم.

در روز جهانی کودک باید از کودکان نوشت و دنیای شاد آنها، دنیایی آنقدر زیبا که با دادن هدیه ای کوچک به هر کودکی او را سرذوق آوری و حتی از سر ذوق آمدن وی لذت ببری، لذتی بی انتها، حتماً شما هم بارها این دنیای زیبای با کودکان بودن را لمس کرده اید؟ اما آیا همه کودکان این لذت ملموس را در دوران کودکی خود درک می کنند.اکثر جوابها حتما آری است، ولی هستند کودکان بینوایی که در هر حالتی باشی با دیدن آنها روی خشن زندگی را برای آنها می توانی ببینی. حرف از کودکان کار است، کودکانی که تعداد آنها را باید ضرب در تعداد چهار راهها، خیابانها، پیاده روها و حتی متاسفانه سطل های زباله نمود، سطل های زباله ای که تکان دادن آن حتی برای بزرگترها نیز مقدور نیست.... و تو می مانی این کودکان چگونه آن را کج کرده اند تا شاید از درون آن تکه ای پلاستیک، کاغذ، آهن و یا چیزی در این حد بیرون بیاورند.

 

در همه دنیا مرسوم است که می گویند سخت ترین کار، کار معدن است ولی اگر کمی انصاف داشته باشیم می توان به این دسته از کودکان کار وطنی، این عنوان را داد.آری کودکان کار دسته های گوناگونی دارند، گلفروشها که از چهره معصومشان برای گل فروشی استفاده می کنند، فال و آدامس فروشها که از چشم های بزرگ خود برای جلب ترحم بهره می برند، لنگ فروشها که چهره خشن تری دارند و به دنبال مشتریان داش مشدی هستند و هزاران گروه و دسته دیگر که هر روزه شاهد فعالیت آنها هستیم.


امروزه کار کودک بیشتر در کشورهای در حال توسعه جهان رواج دارد، جاییکه میلیون‌ها کودک در سنین کودکی به کار مشغول می‌شوند با این هدف که به امرار معاش خود و خانواده خود کمک نمایند. اکثر آنها برای ساعات طولانی و با مزدی اندک و یا بدون مزد مشغول به کار هستند. بسیاری در شرایط خطرناک کارمی‌کنند. مبارزه با این نوع کارهای خطرناک و استثماری به خاطر پراکندگی و دور از چشم بودن، بسیار دشوار است. کودکانی که در اقتصادهای غیررسمی شهرهای گسترده، یا نواحی دوردست روستایی، یا پشت درهای بسته خانه‌ها و از جمله خانه خودشان مشغول کارهستند، از دسترسی عملی بازرسان کار خارج هستند. الغای کار کودک به خاطر فقر و از جمله فرهنگ فقر که از نسلی به نسلی دیگر منتقل می‌شود و موجب می‌شود برخی خانواده‌ها برای کار کودک ارزش بیشتر قائل باشند تا برای تحصیل کودکان، بسیار دشوار است.

وجود کودکان کار و خیابان در جامعه یکی دیگر از آسیب‌های اجتماعی است که در حال حاضر شاهد آن هستیم، این معضل آنچنان در جامعه رو به رشد است که  اگر کمی با دقت بیشتر بر سر هر خیابان و  میادین پررفت و آمد شهر توجه کنید، در می یابید که این کودکان با وجود سن کم‌شان با در دست داشتن دسته گل، مقداری شکلات، دستمال کاغذی و  هزار وسیله رنگارنگ دیگر از صبح تا شب به دنبال لقمه نانی  می دوند تا پاسخگوی خرج و مخارج خانواده یا ارباب‌شان باشند.

پسرک 10 سال بیشتر ندارد اما خوش لباس و تمیز به نظر می رسد، موهای کوتاه و مرتبی دارد، پیراهن چهارخانه  ای بر تن کرده و یک شلوارجین پوشیده است، کوله پشتی بر شانه ها انداخته است و در دستش بسته هایی از خودکار های رنگی گرفته و وارد واگن خانوم ها در مسیر مترو بهشتی-آزادگان می شود.با صدایی  بلند رو مسافران می گوید؛ خانوم های محترم من خواننده ی معروف بین المللی هستم اگر می خواهید برایتان بخوانم از من یک بسته خودکار رنگی بخرید.دختر 15 یا 16 ساله ای که خیلی خوش لباس بود  او را همراهی می کرد آرام گفت؛ اول بخوان تا خوششان بیاید و بخرنند، پسرک که گویا منتظر همین جمله بود، شروع کرد به خواندن آهنگی که گویا برای خواننده آن ور آبی است، صدای زیبایی داشت اما کسی برایش دست نزند و بلند رو به مسافران گفت؛ حداقل دست بزنید تا ضایع نشوم و دختری که همرا او بود هم حرف پسرک را تکرار کرد.

 

مسافران شروع به تشویق پسرک کردند و   5 نفر خودکار رنگی خریدند پسرک خوشحال 3 آهنگ دیگر خواند و دختر با اخم و ایما و اشاره به پسرک گفت؛ دیگر نباید بخواند، پسر زود پیروی کرد و در ایستگاه راه آهن مترو پیاده شدند. مسافران به یکدیگر می گفتند چقدر صدای پسرک زیبا بود اما چه فایده معلوم نیست چه آینده ای در پیش دارد اما کاش واقعا خواننده می شد و کار کردن در کودکی استعدادش را  تحت تاثیر قرار ندهد.ماجرای کودکان کار در هر مترو و واگن و پارک و خیابان  ادامه دارد، گاهی در واگن های مترو و پیچ های پارک ها می دوند، می خندند و سرو صدا ایجاد  می کنند، گویا یادشان می رود باید کار کنند این لحظه کودک هستند و گاهی خسته در صندلی که اگر جای باشد می خوابند.


دنیای عجیبیست دنیایی که  در آن کودکی 3 ساله تمام بازی ها اندروید را بلد است و خواسته هایش برای خرید گوشی و لپ تاپ و تبلت و .... اندازه حقوق یک یا چند ماه یک کارمند و کار گر است اما در گوشه ای دیگر کودکانی که از حق ترین حقوق خود همچون تحصیل، امنیت، یک خواب آرام محرومند و مانند بزرگتر ها دغدغه پول در آوردن دارند البته نه برای تحصیل، امنیت و یا یک خواب آرام و یا خرید لپ تاپ و گوشی و ... .زخم هایی در اجتماع وجود دارد که به آن ها عادت کرده ایم؛ عادت کرده ایم که در پی درمان نباشیم و پس از مدتی می پذیریم که جزیی از زندگیمان باشد  شیشه ای که باعث بریدگی و ایجادزخم ها می شود تیزتر از آن است که بتوان با خرید چسب زخمی آن  را درمان کرد.


کسی برای این کودکان در روز جهانی کودک برنامه ریزی نکرده است، تا حداقل برای یک روز آنها در حد و اندازه خود دیده شوند و زندگی کنند.اگر امروز به داد کودکان نرسیم فردا دیر است و دشمن برای اینکه ارزش های دینی و فرهنگی ما را به نابودی بکشاند برای آنها سرمایه گذاری کرده است.دشمن در برنامه های خود به دنبال این است که آمال مقام معظم رهبری که کودکان هستند را از صحنه حذف کنند به همین دلیل کانون فعالیت های خود را در همین راستا برنامه ریزی کرده است.


اکنون همه آن روزها را در کودکان خود جستجو می کنیم، بچه هایی که خواسته هایشان، نوع حرف زدن، آرزوها و بازی هایشان متفاوت شده است، دیگر از توپ و عروسک پلاستیکی خبری نیست هر چه هست تکنولوژی و رد و بدل کردن اطلاعات در مورد آخرین مدل خودرو ، گوشی همراه و بازی های رایانه ای است.وجه مشترکمان با کودکان امروز، شاید فقط همان احساس مشترک کودکی باشد، بچه هایی که جستجوگر هستند و به دنبال کشف ناشناخته ها البته با ادبیات خاص امروزی، آنها هم مثل کودکان دیروز آرزوهایشان را نقاشی می کنند، مداد رنگی همان است و مداد سیاه همان، تنها تفاوت در ظاهر رنگارنگ آنهاست.هر چند که از روزهای کودکی سالهاست فاصله گرفته ایم اما خجالت را کنار بگذارید، همراه با غنچه های باغ زندگی بار دیگر کودکی کنید، بازی، شیطنت، سر و صدا و یک بار دیگر کودکی را فریاد بزنید و فارغ از مشکلات روزمره زندگی لحظه های خوش بچگی را مزه مزه کنید.روزی به نام دیروز ما و امروز فرزندانمان رقم خورده، «روز جهانی کودک»، تا بار دیگر کودکی را مرور کنیم، به بچه ها بها دهیم، با اجرای برنامه های شاد خنده برلب های آنها بنشانیم و حقوق به حق آنها را گوشزد کنیم و بگوییم هر کودکی از بدو تولد حق دارد زندگی آسوده و راحتی داشته باشد.

این روز را مرور می کنیم تا همه آنان که متولی هستند اعم از والدین و مسوولان بار دیگر وظایف خود را ورق بزنند و اشتباهات خود را در مورد نوع رفتار با کودکان از دفتر زندگی پاک کرده و جای آن آرامش، امنیت و شادی بنویسند.بیایید در این روز به همه کودکان سرزمین مان شادی هدیه دهیم، غم ها و غصه ها را به غول چراغ جادو بسپاریم، و صفحه ذهن بچه ها را از امید، زیبایی، و پنجره ای باز رو به آینده ای روشن پر کنیم تا در آینده بتوانیم از ثمره و نتیجه این میوه های باغ زندگی بهره ببریم ، بیاید کودکی کنیم.

تربیت فرزند از دیدگاه امام رضا (ع)

جدا از تمامی نکاتی که قبل از ازدواج به مردان و زنان مسلمان توصیه‌شده تا خانواده‌ای سالم را تشکیل دهند، تربیت فرزند نیز از اهمیت بسیار بالایی برخورداراست. با ورود عضو جدید به خانواده زن و شوهر باید تمام مسائل تربیتی را رعایت کنند. از آنجا که امام رضا (ع)، اکثر اوقات در سفر به سرمی بردند و از کانون خانواده دور بودند؛ سیره تربیتى ایشان بسیار قابل‏توجه است؛ چرا که تربیت فرزند از راه دور شیوه‏اى خاص مى ‏طلبد.حضرت امام رضا (ع) فرمودند:«ان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا»اگر مردم زیبایی‌های سخن ما را بدانند، از ما پیروی می‌کنند. (1)

آری، پس چه خوب است که در تمامی مسائل زندگی از پیام‌های ائمه اطهار استفاده کنیم تا با راهنمایی از اندیشه‌های ناب آنان و به کار گرفتن این احادیث نورانی؛ هم راه روشنایی زندگی را بیابیم و هم دیگران را به پیگیری روش و سیره ائمه آگاه سازیم. تربیت فرزند سالم یعنی تربیتی جامعه‌ای سالم تر بنابراین اگر هر کدام از ما گلی تازه و خوشبو به بوستان جامعه هدیه کنیم در نهایت اجتماعی داریم خالی از هر ناپاکی و بوستانی پر از صفا و صمیمیت. آن وقت است که دل و جانمان در چنین جامعه‌ای جلا می‌گیرد و به زلال بخشی دل‌های دیگران، کمک نموده‌ایم.


گلى نو رسیده:

نوزاد انسان گلى نو رسیده است که به تدریج‏ رشد می‌کند و شکوفا می‌گردد. به ثمر نشستن گل به مراقبت دائمى باغبان نیاز دارد. والدین، باغبانان دلسوز زندگى‏اند و گل‌های معطر زندگی‌شان به مراقبت همه‌جانبه آنان نیاز دارند. مراقبت از سلامت جسمانى، تغذیه مناسب، تأمین آرامش و سلامت روانی و تأمین نیازهاى عاطفى نوزاد در رشد جسمانى، عاطفى و تکامل معنوى‏اش ‏تأثیر بسزا دارد. به ویژه در نخستین روزهاى زندگى که نوزاد، به خاطر بیگانگی با محیط جدید و ضعف و ناتوانى، به توجه افزون‌تر نیازمنداست.حکیمه خواهر امام رضا (ع) گفته است:« وقتى زمان وضع حمل خیزران، مادر حضرت جواد (ع)، رسید، حضرت رضا (ع) مرا صدا زد و فرمود:«- هنگام وضع حمل، پیش او حاضر باش و همراه او و قابله درون اتاق برو.» آن گاه حضرت چراغى در اتاق گذاشت و در آن را بست. هنگام وضع حمل خیزران، چراغ خاموش شد و او ناراحت گردید. در این وضیعت بودیم که حضرت جواد (ع) به دنیا آمد درحالی‌که بر روى او چیز نازکى مانند پارچه بود، نورش تمام اتاق را روشن کرد و ما به آن نگاه مى‏کردیم. آنگاه او را در آغوش گرفتم و آن پرده را از او جدا کردم. در این هنگام امام رضا (ع) آمد، در اتاق را باز کرد، جواد (ع) را گرفت، در گهواره گذاشت و به من فرمود: «یا حکیمه الزمى مهده‏»؛ حکیمه مراقب گهواره‏اش باش ...آری، پس از تولد، کودک قدم به جهانى نو مى‏گذارد. در اولین گام باید آواى توحید را در گوش نورسیده زمزمه کرد و فضاى هستى‏اش را از نسیم خوش توحید و بندگى عطرآگین ساخت. آن وقت است که با افشاندن بذر توحید؛ سرزمین وجودش از لاله‌های زیباى ذکر الهى سرشار می‌گردد. چنانچه امام رضا (ع) فرمود:« هنگام تولد فرزند در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگویید.»


نام‌گذاری:

 

نام نیکو مایه سربلندى و افتخار و نام زشت‏ باعث ‏سرشکستگى و احیاناً احساس حقارت است. زیرا نام تا پایان عمر با انسان همراه است و فرد همواره با آثار خوب و بد آن مواجه است. ائمه اطهار (ع) نیز نام‌هایی نیکو براى فرزندانشان برمى‏گزیدند و دیگران را بدین امر سفارش مى‏کردند. امام هشتم شیعیان نام نیکوى محمد را بر فرزند دلبندش نهاد و از تأثیر این نام نیکو چنین پرده برداشت: «خانه‏اى که در آن‏نام محمد باشد، روز و شبشان را با خیر و نیکى به پایان مى‏رسانند.» (2)


از دیدگاه اسلام:


از دیدگاه اسلام، وقتی پسربچه به سنّ سه سالگی رسید به او آموزش می‌دهند که هفت بار «لا اله الاّ اللّه» بگوید، سپس وی را تا رسیدن به سنّ سه سال و هفت ماه و بیست روز به حال خود می‌گذارند و آن گاه بدو می‌گویند تا 7 مرتبه «محمد رسول‌الله صلی‌الله علیه و آله و سلم » بگوید. باز رهایش می‌کنند تا چهار سالگی، در این سن به او یاد می‌دهند تا 7 بار «صلی اللّه علی‌محمد و آله» بگوید. سپس تا تمام شدن پنج سالگی کاری به وی ندارند. در پنج سالگی از او درباره شناخت دست چپ و راست سؤال می‌شود. اگر دست راست و چپ خود را تشخیص داد، او را رو به قبله کرده و امر به سجده می‌کنند. در ادامه تا هفت سالگی چیزی بدو نمی‌آموزند. در پایان هفت سالگی به او گفته می‌شود خود دست و رویش را بشوید، وقتی از پس این کار برآمد به او گفته می‌شود: نماز بگذار. باز تا رسیدن به نُه سالگی آزادش می‌گذارند، در پایان نه سالگی وضو و نماز را بدو می‌آموزند.


تربیت اسلامی در روانشناسی؛ اساس تربیت کودک بر طاعت:


درستی چنین شیوه اسلامی تربیتی را دانش روانشناسی جدید نیز به اثبات رسانده است:«کودک در سن دو تا سه سالگی از جنبه کلامی قادر خواهد بود ادراک خود را درباره بسیاری از اشیا و روابط [بین آن‌ها] بیان کند ... و در پایان سه سالگی می‌تواند جملات را بر اساس قواعد زبانی رایج به کار گیرد و این آمادگی، امکان ساخت جملات ابتدایی و صحیح را برای وی فراهم می‌آورد.»(3)عمق‌بخشی ایمان کودک به خدا، در تربیت وی لازم و ضروری است. کودک در این مرحله، از جهت‌های مختلف که از جمله آن‌ها ایمان به خداست، مقلد پدر و مادر می باشد.


دکتر اسپاک می‌گوید:«زمینه عشق و ایمان به خدا در کودک ، همان زمینه عشق و ایمان والدین به خداست.»


سپس می‌افزاید:«میان سه تا شش سالگی، کودک تلاش می کند تا در همه چیز از پدر و مادر خود تقلید کند، پس اگر آنان از خدا برای او سخن بگویند، ایمان کودک به خدا نیز دقیقاً به گونه ای خواهد بود که در ضمن کلماتشان به او آموخته اند.» (4) بنابراین، اگر کودک از جانب پدر و مادر محبت، دوستی و جایگاه ویژه‌ای را احساس کند، خواهد کوشید که این جایگاه را به منظور فراهم ساختن رضایت آنان، حفظ کند؛ و مهم‌ترین مصداق رضا، اطاعت از آنان است. در نتیجه، پدر و مادر اساس تربیت کودک بر طاعت و فرمان پذیری اند.


در نتیجه:


رسول خدا (ص) فرموده است:« رَحِمَ اللّهُ والِدَیْنِ اَعانا وَلَدَهُما عَلی بِرِّهما.»«خدای رحمت کند پدر و مادری را که فرزندشان را بر نیکی به پدر و مادر مساعدت کنند.» (5)


منابع


1. بحارالانوار، ج 2، ص 30.


2. ماهنامه کوثر شماره 17


3. علم النفس التربوی، دکتر علی منصور، ج 2، ص 132.


4. مشاکل الآباء فی تربیة الابناء، ص 248.


5. مستدرک الوسایل، ج 2، ص 618.

حجاب؛پرچینی پیرامون بوستان عفاف

حجاب برای زن همچون پرچینی است پیرامون بوستان که در حفاظت و نگهداری آن نقش موثری دارد. حجاب به ارزش و مقام زن می‌افزاید و مرتبه‌ او را بلند می‌کند‎.‎ حجاب، اسارت نیست، بلکه شرافت است و ستر. حجاب یکی از ارمغان‌های ارزنده اسلام برای زنان است.‏ فلسفه حکم حجاب وفایده بزرگ آن، همانا حفظ گوهر عفت و پاکدامنی وارزش دادن به شخصیت زن است. رسول اکرم (ص) فرمودند: «خداوند بلندمرتبه نعمت‌های بی ‌شماری بر زنان ارزانی داشته، حقوق آنها را مشخص کرده، آنها را از ظلم و ستم جاهلیت نجات داده و به منظور اینکه عفتشان مصون بماند حجاب را برای آنان فرض قرار داده است.»‏


سعادت مردان و زنان در اطاعت از دستورهای پروردگار مهربان است، پروردگاری که هرگز سختی و مشقت را برای بندگانش نمی‌پسندد بلکه برای آنها در تمام احکام، آسانی و سهولت را در نظر گرفته است: «یرید الله بکم الیسر ولا یرید بکم العسر». حکم حجاب و ستر، یک تکلیف است. هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیله تزکیه نفس و تقوا به دست می آید.‏ حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است؛ بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است. این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشند تا حجاب اسلامی محقق شود؛ بنابر این، حجاب و پوشش زن نیز به منزله یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریشه‌ لغوی عفت نیز وجود دارد. دو واژه «حجاب» و «عفاف» در اصل معنای منع و امتناع، مشترکند‏. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به اینکه تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگی‌های عمومی انسان است؛ بنابر این، بین حجاب و پوشش ظاهری وعفت و بازداری باطنی انسان، رابطه مستقیم وجود دارد.‏.


حجاب دربرخی دوران ها:


حجاب برای زنان تنها مختص زمان رسول خدا (ص) نیست یا اینکه از اعراب به ما دیکته نشده است بلکه پوشش زنان در ایران باستان هم همیشه سبک و اسلوب خاصی داشته است. بررسی‌ها نشان می‌دهد که پوشش تمام بدن در دوره‌های مختلف تاریخی چه نزد زنان و چه نزد مردان در ایران یک حقیقت بوده است و به هیچ ‌وجه ایرانیان در برهنگی به سر نمی‌برده‌اند. ویل دورانت در این رابطه معتقد است که «نقش پوشش و حجاب زنان در ایران باستان چنان برجسته است که می‌توان ایران را منشأ اصلی پراکندن حجاب در جهان دانست.‏» حجاب در ایران طوری با زنان عجین شده که نشانه‌های آن را درداستان‌های شاهنامه نیز می‌توان یافت.‏


برای نمونه، در جنگ‌ها بانوان مبارز ایرانی پوششی همچون مردان می‌پوشیدند که گواه این سخن، جنگ سهراب با گردآفرید است که تا زمانی که کلاه‌خود از سرگردآفرید نیفتاده بود، سهراب به زن بودن او پی نبرده بود. حجاب زن ایرانی، نسبت به محل زندگی، آب وهوا، شیوه کار و زندگی در شهر یا روستا به صورت‌های گوناگونی وجود داشته که نمونه آن را هم اکنون در پوشش زنان گیلکی، مازندرانی، کرد، لر، بلوچ، بختیاری و اقوام دیگر مشاهده می‌کنیم.‏ ‏


به نظر می ‌رسد که پوشش زنان در دوران هخامنشیان با دوران مادها چندان تفاوتی نکرده باشد. پیرامون پوشاک زنان در این دوره چنین نوشته‌ ‌اند: «از روی برخی نقوش مانده از آن زمان، به زنان بومی برمی‌خوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است.به زنان دیگر آن دوره نیز برمی‌خوریم که از پهلو به اسب‌ سوارند. اینان چادری مستطیل بر روی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن نیز پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است.‏ همچنین در این ‌باره می‌خوانیم: «لباس زنان اشکانی پیراهنی بلند تا روی زمین، گشاد، پُر چین، آستین دار و یقه راست بوده است. پیراهن دیگری داشته‌اند که روی اولی می‌پوشیدند و قد این یکی نسبت به اولی کوتاه و ضمناً یقه باز بوده است. روی این دو پیراهن، چادری سر می کردند.»‏ در جای دیگر آمده است: «چادر زنان اشکانی به رنگ‌ های شاد و ارغوانی و یا سفید بوده است. گوشه چادر در زیر یک تخته فلزی بیضی منقوش یا دکمه که به وسیله زنجیری به گردن افکنده شده، بند است.


این چادر به نحوی روی سر می‌ افتاده که عمامه (نوعی کلاه زنانه) را در قسمت عقب و پهلوها می‌ پوشانیده‌است‎.‎‏»‏ در کتاب «پارتیان» نیز آمده است: «زنان عهد اشکانی قبایی تا زانو برتن می‌کردند، با شنلی که برافکنده می‌شد و نیز نقابی داشتند که معمولاً به پس سر می‌آویختند.»‏ همچنین از آثار این دوره، روسری ابریشمین خوش‌ رنگ و نگار و نفیس زنان سنگسری به جا مانده است که «ساخته مکنه» نام دارد و سده‌ هاست که زنان سنگسری آن را می‌بافند و می‌آرایند. آنان این روسری را به ترتیب خاصی بر سر خود می‌بندندکه این خود نمونه کامل پوشش سر زنان در زمان اشکانیان است.


نتیجه:


پس با تأملی در تاریخ و پیدایش حجاب در می‌یابیم که نه تنها حجاب مانع از کار نبوده و خللی در شخصیت ایجاد نمی‌کند، بلکه چون صدفی از مروارید عفاف بانوان نگه داری می‌ نماید.‏ چرا که با چنین پوششی، زنان پاکدامن هیچ گاه مورد بی حرمتی قرارنخواهند گرفت ودر اعصار بیان شده نیزحجاب ازتمام ابعاد شخصی واجتماعی حافظ امنیت واحترام زن بوده است.


منابع:‏


- کتاب حجاب، نوشته عبدالصمد غیاثی، مدرس حوزه علمیه دارالقرآن ‏


- کتاب تاریخچه حجاب در دوران باستان، نوشته دکتر رمضانی‏



ضرورت توجه مردم به سبک زنگی رضوی


http://rasanews.ir/Images/News/Larg_Pic/9-6-1393/IMAGE635451198491886970.JPG

متاسفانه مردم با سبک زندگی رضوی چندان آشنا نبوده و از اصول این نوع از فرهگ زندگی غافل هستند. امام رضا(ع) با خردورزی، ساده زیستی، قناعت، تواضع کمک به مردم و فروتنی توانستند تمامی انسان های هم عصر اعم از مسلمانان تا مسیحیان و دانشمندان یهودی را مرید خود کنند، آنچه موجب محبوبیت امام رضا(ع) چه در زمان گذشته و چه در زمان حال در میان مردم شده عمل بی کم کاست به دستوارت و رهنمودهای خداوند است. امام رضا(ع) در زمینه بهداشت، مسکن، پوشاک و تغذیه و سایر حوزه ها کامل ترین دیدگاه را داشته اند، علی رغم تمامی پژوهش هایی که در خصوص فرهنگ رضوی صورت گرفته، دیدگاه های امام رضا در این زمینه به خوبی برای مردم تبیین نشده است. مهم ترین احادیثی که از امام رضا(ع) روایت شده در خصوص ولایت است،  امام رضا(ع) در روایتی جامع به مردم توصیه کرده اند که  آنچه موجب مصونیت مسلمانان در برابر آسیب های مختلف می شود وارد شدن در ریسمان ولایت است و این ولایت تنها با پذیرش ولایت اهل بیت و نایبان آنها به دست می آید.

همان طور که می دانیم ولایت عهدی برای امام رضا(ع) یک زندان بزرگ بود، زیرا مامون با این کار قصد خدمت به امام هشتم(ع) را نداشت و همه متوجه این موضوع با مکر و حلیه های فراوان مامون شده بودند. یکی از موضوعات مهم در سیره رضوی نحوه برخورد امام رضا(ع) با حکومت است، شرط ایشان برای پذیرفتن ولایت عهدی دخالت نکردن در هیچ گونه امور حکومتی، عزل و نصب و...  بود، اگرچه هدف مامون از آوردن ایشان سرکوب کردن قیام های علویون بود. اوج برخورد امام هشتم(ع) با حکومت در یکی از قیام های علویون دیده می شود که مامون سراغ امام آمد و گفت؛ کاری کنید که آن ها آرام شوند ولی امام رضا(ع) در پاسخ وی گفتند: من شرط کردم دخالتی در امور نداشته باشم.  دغدغه امام همواره قطع شدن ارتباطشان با مردم بود،  امام(ع) در دوران ولایت عهدی حسرت دوره های قبل را می خوردند، و ابراز می کردند: در کوچه های مدینه به راحتی با مردم ارتباط داشتم، آن ها مسائل و مشکلات خود را با من در میان می گذاشتند و من در حل مسائل به آن ها کمک می کردم. یکی از کارهای زشت مامون گزاردن جاسوسانی برای امام(ع) به منظور ارتباط ایشان با مردم، علما و دانشمندان بود، که چه کسانی و چه زمان هایی با ایشان ملاقات داشته باشند. درسی که از زندگی امام رضا(ع) می توان گرفت این است که اگر کسی در هر پست و مقامی از جامعه است؛ سیاستمداران، مسؤولان، دست اندکاران اجرایی و امثالهم با ارتباط مستقیم و خدمت به مردم در حل مسائل و مشکلات آنان تلاش کنند، در این صورت می توانیم ادعای عمل به سیره رضوی کنیم.

امام رضا(ع) در تمامی مناظراتی که با دانشمندان مذاهب مختلف داشته اند تنها روش کسب سعادت دنیا و آخرت را تبعیت از ولایت معرفی کرده اند و در این زمینه تمامی دانشمندان زمان خود را قانع کرده اند. امام رضا(ع) همواره در مناظرات خود به دنبال این موضوع نبودند که برتری خود را به دیگران اثبات کنند بلکه نظر ایشان را در مقوله های مختلف گوش می کردند و پس از آن با تکیه بر عنصر عقل و منطق بدور از فحاشی حقیقت مطلب را برای مردم و طرف مقابل مناظره بیان می کردند به گونه ای که موجب اقناع فرد و ایمان آوردن او به اسلام می شد.  متاسفانه مهم ترین آفات مناظره های امروز این است که هرکس می خواهد دیگری را مغلوب کرده و برتری خود را به اثبات برساند،  طبق دیدگاه امام رضا(ع)، اسلام و ائمه اطهار(ع) انجام مناظره اگر به خاطر مغلوب کردن شخص دیگر و به رخ کشیدن اطلاعات خود باشد حرام است .

 امام رضا(ع) رفتار اجتماعی مردم را اصلاح می کردند، از نگاه ایشان همه مردم از جمله کسانی که دارای جایگاه اجتماعی بودند، پایین دستی ها و غلامان و بردگان یکسان هستند بنابر، این نگاه امام؛ روزی مسافری اهل بلخ با هم سفره شدن امام را با طبقات پایین تر از خود دید، به امام(ع) گفت: سفره خود را جدا کنید ولی امام رضا(ع) به او گفتند: خدای ما و پدر و ما یکی است، برتری، خوبی و بدی هر کس در قیامت (جزای اعمال او) معلوم می شود. رفتار متواضعانه کیسه کشی امام رضا(ع) در حمام بدون این که کسی ایشان را بشناسد، با رفتاری که با سیاستمداری که برای تایید گزارشی نزد امام(ع) آمده بود، قابل مقایسه نیست؛ امام رضا(ع) به آن سیاستمداری که بر مردم ظلم روا می داشت، اجازه نشستن نداد و تمام آن مدت طولانی برای تایید گزارشی نزد امام ایستاده بود.

الزامات قول سدید و چگونگی تبعیت دولت از منویات رهبری


http://s5.picofile.com/file/8139167642/0099.jpg

یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ قُولُوا قَولاً سَدِیداً:ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوای الهی پیشه کنید و سخن استوار و محکم بگویید.این آیه بیان سخن محکم، متقن، استوار و متین را در کنار تقوای الهی دستور می دهد. خداوند، در این آیه، به پروا و ترس و حرمت نسبت به مقام خداوندی و پرهیزگاری در مقابل گناهان فرمان داده و سپس دستور می دهد که مؤمنان سخن شایسته و منطقی و درست و صحیح بگویند.«قول سدید» یا «سخن محکم»، حرفی راست و درست، منطقی، پاک، شایسته، زیبا و سودمند است و شیوه ای است که باید روش، رویه و برنامۀ سخن گفتنِ مؤمن باشد. بسیاری از آسیب ها، بیماری ها و اختلافات اجتماعی در سطوح کوچک و بزرگ ناشی از اشتباه در ارتباطات کلامی است. از آن جا که ارتباطات کلامی بخشی جدایی ناپذیر و تأثیرگذار در زندگی روزمره و هرروزۀ انسان هاست، توجه به استحکام و حق بودن سخن، برای زندگی بهینه ضروری و حیاتی است.


 کاربرد این آیه در سیاست بسیار پردامنه است و نمی توان به صورت اشاره وار از کنار آن گذشت. اینکه قول سدید چیست و چگونه ما می توانیم آن را در زندگی روزمره به کار گیریم احتیاج به مباحث طویلی دارد.معنای قول سدید این است که سخنی که بیان می شود از روی فکر، اندیشه، از موضع صدق گفته شود. اینکه بیان واقعیت باشد نه بدون پشتوانه و در جهت تخریب.قاعدتا «قول سدید» یعنی قولی که هم از نظر مبنا استوار است و هم از نظر جهت گیری و هدف گیری. به عبارت دیگر اقوال باید در جهت سلامت و رشد باشد نه در جهت تخریب. فرقی هم نمی کند که این سخن از سمت و ناحیه چه کسی بیان می شود. مهم این است که این جهات در آن سخن رعایت وملاحظه شود. این آیه به همه می گوید که وقتی قصد بیان سخنی را دارید این سخن باید هم از نظر پایه و مبنا استوار باشد و هم از نظر جهت گیری. در جهت تخریب و یا از بین بردن ارزش یا آبروی فرد و افراد نباشد. ولی چون موقعیت اجتماعی سیاست مداران صدایشان را رساتر می کند و بیان شان طنین بیشتری پیدا می کند باید بیشتر نسبت به اظهارات و رفتار های خود مواظبت کنند. متاسفانه امروز در کشور اخلاق از سوی برخی مدیران و سیاست مداران به کلی زیر پا گذاشته شده است. توجه به این آیه به خصوص آنان که دستی در رسانه ها دارند ضروری است. چرا که عدم توجه به این آیه موجب شکل گیری افراط و تفریط و تندروی در کشور خواهد شد.

متاسفانه در خصوص بداخلاقی هایی که امروزه در جامعه رایج شده، جوان ها به نسبت افراد مسن کمتر دچار این امر شدند. لااقل جوان ها حد مرزی برای اظهارنظر و رفتارهای خود قایل اند ولی برخی افراد که سن و سالی از آنان گذشته در اظهارنظرهای خود خیلی بی محاباتر وارد حریم شخصی افراد و هتاکی و تحقیر حیثیت افراد می پردازند. برای از میدان به در کردن رقیب هر نوع عبارتی را به کار می گیرند. هر نوع اتهامی را متوجه افراد و شخصیت ها می کنند. از هر نوع تخریبی که فکر می کنند آن ها را به مقصد می رساند استفاده می کنند. اگر به برخی جراید و نشریات گذرا نگاهی داشته باشیم به این نتیجه می رسیم که این نشریات جز هتاکی و فحاشی محتوایی ندارند. ظاهرا دروغ نویسی و در جهت تخریب و ایجاد تفرقه در جامعه نوشتن را نیز برای خود مباح می دانند. همان طور که مقام معظم رهبری به این نکته اشاره کرده اند، این بیماری است که کشور مبتلا به آن شده است.


برخی مفاهیم دینی یا توصیه‌های دین برای رفتارهای ما، باید به عنوان ضرورت‌های مهم فرهنگی تلقی شوند. ما باید تفاوتِ وزن توصیه‌های دینی را درک کنیم و الا دینداری ما عوامانه خواهد بود. کسی که حجم انبوهی از علم و آگاهی داشته باشد اما تفاوت وزن معارفی را که دارد درک نکند، یک عالم عوام خواهد بود. یکی از مفاهیم دینی که وزن بسیار بالایی دارد و باید تبدیل به یک فرهنگ بلکه یک ضرورت فرهنگی شود و باید تبدیل به یک مطالبۀ اولیۀ فرهنگی در جامعۀ اسلامی شود و در نتیجه، موضوع اول امر به معروف و نهی از منکر قرار گیرد، مفهوم قول سدید است؛ یعنی سخن گفتن محکم و استوار و صحیح، یعنی سخن بی‌پایه و اساس نزدن، یعنی سخنی که از سویی مطابق با واقع باشد و از سوی دیگر برای خدا و به امر خدا باشد.

در ارتباطات کلامی در جامعۀ اسلامی، مؤمنان باید به اصول قول سدید پایبند باشند. صداقت، ادب و متانت، حق گویی، قابل فهم بودن، کامل و محکم بودن و خدایی بودن کلام، از این ویژگی هاست.متأسفانه یکی از مهمترین سجایا و ویژگی های نیک اخلاقی که در جامعه در نتیجۀ عوامل مختلف، کمرنگ شده است، دقت در کلام و در نظر داشتن خداوند است. هنگامی که شخص خداوند را در هنگام سخن گفتن در نظر داشته باشد و رضایت او را مد نظر قرار دهد، حرف ناحق و ناروا و زشت نزده و مراقب آنچه بر زبان می آورد خواهد بود. باید در هر نوع گفتگو به این نکات توجه کرد تا از گناهان زبانی متعدد و آسیب های اجتماعی و ارتباطی پیشگیری شود.به کسی مؤمن حقیقی گفته می‌شود که اساس گفتارش بر مبنای قول سدید باشد یعنی بطور محکم، مستدل و دیالکتیک سخن بگوید و از سخنان غیرمستدل و غیرروشن دوری جوید. در قرآن مجید، آیات 70 و 71 سوره‌ی احزاب بیان گردیده است که کسی سزاوار اینگونه ایمان است که از خالق عالم که ناظر اعمال اوست بترسد و یقین داشته باشد اگر بدون دلیل و غیرمحکم سخن کسی را بپذیرد دچار عذاب‌های قانونی الله در دنیا و آخرت می‌شود و برای آنکه به طور کامل به چنین ایمانی برسد باید مطیع کامل راهنمایی‌های الله و پیامبرش باشد.درباره‌ی این راهنماییها مکرراً در قرآن گفته شده است آنها وحی الله تعالی بوده که توسط هر یک از پیامبران حقیقی برای مردم در زمان‌ها و مکان‌های مختلف بیان گردیده است و چون آن راهنماییها صد در صد منطقی و مستدل و بر مبنای حقایقِ خلقت می‌باشد لذا می‌بایست مورد قبول واقع گردد.


این قانون الهی است که مومنان صالح، محبوب خلایق شوند. «انّ  الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن وُدّا». البته که این محبت برای دوستداران، تعهد و مسؤولیت می آورد. حداقل مسؤولیت، وفاداری است. این هم قانون الهی است که «ما جعل  الله لرجل من قلبین فی جوفه. خداوند درون سینه انسان دو قلب (برای  محبت دو چیز متضاد) قرار نداده است».بندگی خدا محبت می آورد. محبت ملت ما به امام و رهبری، از همین جنس است. اگر قانون جاری الهی است که «الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه»، گفتار و رفتار ولی امر جامعه دینی از همین جنس است؛ در عین اعتدال رو به اعتلا دارد و به اعتبار همین اعتدال و اعتلا، محبت انگیز و البته تعهدآور است.رئیس جمهور محترم در همایش روز جهانی مساجد تصریح کرد «ما قول سدید می خواهیم. امام(ره) بیاناتش و اعلامیه هایش قول سدید بود؛ امروز رهبری انقلاب قولش و کلامش قول و کلام سدید است. قول سدید به معنای  راستگویی تنها نیست. درست است که قول سدید یعنی قول محکم و استوار اما معنای سدید تنها استواری و استحکام نیست؛ سدید یعنی میانه روی، قول تأثیرگذار، استحکام، استوار و میانه روانه. پیامبر(ص) همه سخنانش سدید بود و همیشه به خود و مردم تذکر می داد و می خواست یادآوری بکند که به دنبال قول سدید باشند».


به یک معنا کلام امام و رهبری، کلامی است که از باب انصاف و استدلال و اتقان و اعتدال و استحکام و راستی و ژرف اندیشی و آینده نگری. رهنمودهای راهبردی امام خامنه ای ازجمله در چند دیدار با دولتمردان، همان قول سدید تصریح شده از سوی رئیس جمهور محترم است. به ویژه رهنمودهایی که در حوزه هایی نظیر حفظ جهت گیری انقلابی  و پاسداری از فرهنگ عمومی در مقابل شبیخون جریان هرزه فرهنگی، مرزبندی با فتنه و فتنه گران، سرلوحه قرار دادن اقتصاد مقاومتی به عنوان نقطه اتکا و دل نبستن به مذاکره، حفظ آرامش و امید جامعه، تحمل انتقادهای  منصفانه و پرهیز از بی انصافی و عمل به وعده های بیان شده است.رئیس جمهور به درستی گفت «امروز به خاطر شرایط و فضای ارتباطی دنیا بار سنگینی بر دوش ماست. دشمن می خواهد به ما هجمه کند و قبل از آن که بر سرزمین ما مسلط شود بر اذهان، افکار و نسل جوان ما مسلط شود». حداقل مسؤولیت در برابر این هجوم افسارگسیخته و مغول وار غرب آن است که با نیروهای دشمن در این جنگ نیابتی  فرهنگی مرزبندی کنیم، آنان را به مصادر امور راه ندهیم و نگذاریم امکانات محدود جبهه خودی صرف لجستیک و دوپینگ جبهه مهاجم شود و اگر به قول سدید رهبر معظم انقلاب در این باره اهتمام لازم را نداشته باشیم، خسارت خواهیم دید. در مقابل، عزت و شرافت و ظفرمندی و بهروزی ما در گرو اتفاق بر سر همین قول سدید است.

یکی از تشبیهات رهبر انقلاب درباره ی مسؤولان و هدایت کنندگان اجتماعی، استعاره ی «راننده» است. ایشان در دیدار امسال خود با مسؤولان و کارگزاران نظام فرمودند: «شما مثل ناخدایی هستید که دارد کشتی را می راند، مثل خلبانی هستید که دارد هواپیما را سِیر می دهد» حضرت آیت الله خامنه ای در سخنان گوناگونی این استعاره را به کار برده اند و به نکاتی نظیر «اعتماد به راننده»، «اجازه ی رانندگی ندادن به راننده ی فاقد صلاحیت»، «هوشیاری راننده و توجه او به مسیر»، «محافظت راننده از مسافران و اموال آنان»، «پرت نکردن حواس راننده»، «تخریب نکردن وسیله ی نقلیه» و «جنجال درست نکردن علیه راننده» اشاره کرده اند. ایشان هم چنین در دیدار اخیر خود با هیأت دولت به بیان نکاتی پیرامون «نقد» نسبت به مسؤولان کنونی و گذشته و هم چنین نحوه ی مواجهه ی مسؤولان با منتقدان پرداختند.

رهبرمعظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار اخیر خود با دولت یازدهم، ضمن توصیه های خود به دولت مردان، توصیه ی پنجم خود را به رعایت سعه ی صدر و آرامش در قبال انتقادهای منصفانه اختصاص دادند و فرمودند: آقای رئیس جمهور از برخی انتقادها ناراحتند که البته در برخی موارد هم واقعاً حق با ایشان است و برخی  انتقادها، تند وگاهی غیرمنصفانه هستند. لزومی ندارد که انسان بخواهد به هر مطلب یا انتقادی، پاسخ دهد زیرا در برخی موارد سکوت بهتر است ضمن آن که هر حرفی هم که بر ضد ما زده شود این گونه نیست که حتماً در ذهن افراد جامعه تأثیر بگذارد و مورد قبول قرار گیرد. انتقاد باید باشد اما انتقاد باید با لحن خوب و منصفانه باشد و هدف از آن نیز بی آبرویی و سبک کردن طرف مقابل نباشدکه این روش قطعاً غلط است. حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: پاسخ به انتقادها هم باید منطقی و با خونسردی داده شود. معظم له با تأکید بر این که انتقادهای منصفانه دشمنی نیست بلکه کمک به دولت است، گفتند: یکی از مسائل بسیار مهم کنونی، آرامش روانی موجود در جامعه است که باید حفظ شود.

رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه ای پیش از این نیز و در سال 1389، در دیدار اعضای هیئت دولت وقت می فرمایند: «انتقادپذیری را در خودتان نهادینه کنید. باید جوری باشد که مسؤولین دولتی انتقادپذیری را در نفس خودشان پذیرا باشند. البته این کار، سخت هم هست، اما باید با سعه ی  صدر برخورد کرد، که «آلة الرّیاسة سعة الصّدر». البته ریاست به معنای آن بالانشینی ها نیست. اگربخواهید مدیریت کنید، ناچارید سعه ی صدر داشته باشید و یک چیزهایی را تحمل کنید».بارها در آموزه های اسلامی بر این نکته تأکید شده است که دوست حقیقی هر کس آن است که عیوب او را متذکر گردد و دشمن حقیقی، آن کسی که عیوبش را با تملق پنهان سازد. از این رو دولت مردان یازدهم در برابر آزمونی حساس و مهم قرار گرفته اند. بنا بر توصیه رهبر معظم انقلاب، اگر آستانه تحمل و سعه ی صدر خویش را در برابر انتقادهای سازنده منتقدان دلسوز بالا برند می توانند حتی این انتقادها را به فرصت تبدیل کنند.فرضیه ی ما این است که دولت اسلامی باید نسبت به اشاعه ی فرهنگ اسلامی و مقابله با فرهنگ ها و خُرده فرهنگ های ناسازگار با آن در جامعه ی اسلامی احساس مسؤولیت و اقدام کند. رهبر معظم انقلاب اسلامی  تصریح کرده اند که حکومت اسلامی موظف به «هدایت فرهنگیِ» جامعه است. به این معنی که کارگزاران فرهنگی در نظام سیاسی مبتنی بر اسلام باید در چارچوب اسلام و ارزش های فرهنگی آن، «فضایل» را ترویج کنند و «رذایل» را بزدایند. ایشان بر این باورند که بر اساس شریعت اسلامی و قوانین نظام جمهوری  اسلامی، کارگزاران فرهنگی باید «زمام» و «مهار» فرهنگ عمومی را در اختیار گرفته و خود را «متولی» آن قلمداد کنند.

رهبر معظم انقلاب در جای دیگری تأکید می کنند تفاوت حاکم اسلامی با دیگر حاکمان در این است که حاکم اسلامی  مکلف است به واسطه ی هدایت فرهنگی مردم و بیان حقایق دینی برای آن ها و امر به معروف و نهی از منکر، مسیر «سعادت اُخروی» و رسیدن آن ها به «بهشت» را برایشان هموار سازد. ایشان هم چنین معتقدند که بر عهده ی مدیران و مسؤولان در حکومت اسلامی است که مقدمات و زمینه های «صلاح» و «خیر» را در جامعه فراهم سازند و با مقدمات و زمینه های «فساد» و «شر» مبارزه کنند.

در اندیشه ی سیاسی اسلام، حکومت برای حکومت نیست. یعنی حکومت، منزلت ذاتی و غایی ندارد، بلکه در حکم «ابزار» و «وسیله» برای رسیدن به مقصد و منظور دیگری است که همان «ارزش های اسلامی» است. اسلام به صورت ذاتی در پی تشکیل حکومت و برپایی نظام سیاسی نیست، بلکه چون تحقق یافتن آموزه های آن متوقف به در اختیار گرفتن قدرت سیاسی است، حکمرانی موضوعیت پیدا می کند.بنابراین حکومت اسلامی مکلف است «ارزش های معنوی» (فرهنگی) اسلام را در جامعه محقق سازد و این مهم ترین و عالی ترین تکالیف حکومت اسلامی است که آن را از حکومت سکولار متمایز می سازد.برای برون رفت از مشکلات سیاسی راهی جز آراسته شدن به قول سدید نداریم.


قول سدید، سخنی است که هم راست و صحیح باشد(غلط و اشتباه نباشد)، و هم «دقیق» باشد. شما گاهی می‌توانید راست بگویید ولی «بخشی» از یک حقیقت را بیان کنید و با آن، مردم را به اشتباه بیندازید. یا می‌توانید زمانِ گفتن یک سخن درست را نابه‌جا انتخاب کنید و مردم را گمراه کنید. و می‌توانید بدون زدن قید و حاشیۀ لازم به یک سخن صحیح، با آن سخنِ صحیح، مردم را گمراه کنید و اغراض غیرالهی خودتان را تعقیب کنید.
کسانی که در جنگ‌های روانی از هر گزاره‌ای برای تخریب غیرمنصافۀ طرف مقابل استفاده می‌کنند و هنر برپا کردن جنگ روانی با سوء استفاده از کلمات را دارند، بویی از فضیلت «قول سدید» نبرده‌اند. البته معمولاً اهالی رسانه و تبلیغات، در جنگ روانی سعی می‌کنند سخن راست بگویند تا اعتبارشان خدشه‌دار نشود و اگر هم سخنی می‌گویند که تا حدودی ناصحیح است، سعی می‌کنند طوری نباشد که پای‌شان به دادگاه کشیده شود؛ یعنی کلمات خود را طوری انتخاب می‌کنند که دروغ نباشد ولی به هدف شوم خود یعنی تخریب طرف مقابل برسند.


امروز به عنوان یکی از ضرورت‌های فرهنگی برای جامعۀ خودمان باید به موضوع «قول سدید» توجه کنیم. بر اساس سیرۀ نبوی می‌توان فهمید که وزن این توصیۀ دین چقدر بالاست؛ چون رسول خدا(ص) هر جمعه در خطبه‌های نماز جمعه این آیه را قرائت می‌فرمودند. اینکه پیامبر(ص) در میان تمام آیات قرآن، این آیه را انتخاب می‌فرماید و هر هفته در نماز جمعه قرائت می‌فرماید، وزن و اهمیت این مفهوم را به ما می‌فهماند. قول سدید، سخنی است که برای خدا بر زبان جاری شود. یعنی جدای از اینکه باید به حقّ بیان شود و صحیح باشد، باید با انگیزۀ صحیح هم باشد و برای خدا باشد و به امر خدا باشد. مثلاً اگر کسی غیبت کند، سخنش قول سدید نیست هرچند راست بگوید.بی‌تقوایی فقط به این نیست که انسان دروغ بگوید یا غیبت کند یا تهمت بزند. قول سدید نگفتن، بی‌تقوایی است. آیۀ «اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً؛ احزاب/70) نشان می‌دهد که اقتضای تقوا، قول سدید داشتن است نه اینکه بی‌تقوایی فقط به دروغ گفتن باشد. بعضی‌ها دروغ نمی‌گویند اما سخن سُست و بی‌پایه می‌گویند.

هر لقمۀ سیاسی‌ای که از گلوی هر گروهی پایین برود اما از طریق قول سدید نباشد، آن لقمه گلوگیر خواهد شد. فرقی هم نمی‌کند آن گروه خود را حزب‌اللهی بداند یا غیرحزب‌اللهی. شما حتی به نفع خدا، انبیاء الهی، ولایت ائمۀ هدی و ولایت فقیه هم نمی‌توانید از سخنی غیر از قول سدید استفاده کنید. پیامبر(ص) وقتی شخصی را به تبلیغ دین و دعوت مأمور کردند، بعد از رفق و مهربانی، به او توصیه کردند که قول سدید بگوید.(فَقَالَ عَلَیْکَ بِالرِّفْقِ وَ الْقَوْلِ السَّدِید؛ کنزالفوائد/1/210) قول سدید یعنی همۀ جوانب سخن را رعایت کنیم، یعنی سخن ما هم صحیح باشد، هم انگیزه‌اش درست باشد و برای خدا باشد و هم به امر خدا باشد.

شنیدن قول سدید هم ظرفیت می‌خواهد. بسیاری از مردم به شنیدن قول سدید عادت ندارند. قول سدید ممکن است فضیلت کسی را به اندازه‌ای که هست بیان کند و اصلاً قصد تبلیغات او را هم نداشته باشد. اتفاقاً گاهی اوقات وقتی به آن اندازه او را تأیید کند در واقع معنایش این است که من بیش از این مقدار او را تأیید نکرده‌ام. بسیاری از اوقات به دلیل عادت نداشتن بخشی از مردم به شنیدن قول سدید، در جامعه برداشت نادرستی از تعریف‌های حضرت امام یا مقام معظم رهبری در مورد مسئولین پدید می‌آید. مثلا بیان یک امیتاز یک مسئول توسط رهبر را به معنای تایید کامل او می‌گیرند، یا بیان یک ایراد از او را به معنای رد کامل او می‌گیرند؛ در حالیکه اگر انسان ظرفیت شنیدن قول سدید را داشته باشد، دچار اینگونه افراط و تفریط‌ها نمی‌شود.بعضی‌ها فکر می‌کنند که می‌توانند با قول غیر سدید جلوی ضرر را بگیرند یا منفعتی را جلب کنند. اما این امکان ندارد چون آن ضرر یا بدتر از آن بالاخره از ناحیۀ دیگری به شما خواهد رسید و در مجموع هیچ منفعت بلندمدتی با قول غیر سدید به شما نخواهد رسید.هر کسی می‌خواهد دینداری کند باید به این مسأله توجه کند که دینداری از جهت رسیدن به نتیجه دو ویژگی دارد: یکی اینکه عمل کردن مطابق دستورات دینی، معمولاً موجب می‌شود دیر به نتیجه برسید و دوم اینکه دستورات دین کاری می‌کند که غیر مستقیم به نتیجه برسید. و این دو ویژگی، آدم نابردبار را دق‌مرگ می‌کند! و آدم‌ها چون معمولاً صبوری ندارند، نمی‌توانند خوب دینداری کنند. چون معولاً دین نمی‌گذارد از راه پرشتاب به نتیجه برسیم. در مورد قول سدید هم همین‌طور است. یعنی اگر بخواهیم شتابزده به مقصد برسیم حتماً از قول سدید فاصله خواهیم گرفت.


نتیجه ودستاوردقول سدید :

1- اصلاح اعمال (بهبود و مطابق مصلحت و موفقیت شدن کارها و اموری که از انسان سر می زند.)
2- آمرزش گناهان (نیاز همۀ ما!)
3- اطاعت از خدا و پیامبرش، به وجود آورندۀ موفقیت و پیروزی بسیار بزرگ برای شخص اطاعت کننده

«قول سدید» با فریضه و واجب الهی «امر به معروف و نهی از منکر» رابطه ای عمیق و پراهمیت دارد. هنگامی که مؤمن به قول سدید مجهز و مزین شود، توانایی تأثیرگذاری سخن و دعوت او، چند برابر می شود و دعوت او به حق در دیگران نفوذ و تأثیری متفاوت و اثربخش خواهد داشت.قول سدید، نیازی برای حیات طیبه و زندگی پاک الهی است.خداوند بعد از توصیه به قول سدید می‌فرماید: «...قُولُواْ قَوْلًا سَدِیداً * یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَلَکمُ‏ْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُم»(70 و71) یعنی اگر قول سدید بگویید خداوند کار شما را درست خواهد کرد. چون معمولاً انسان از قول سدید فاصله می‌گیرد، تا کار خودش را درست کند. لذا در اینجا خدا می‌فرماید: اگر شما قول سدید داشته باشید، خودم کارهای شما را درست خواهم کرد. امام صادق(ع) می‌فرماید: «خداوند در قرآن فرمود: ‹قول سدید بگویید تا خدا کار شما را اصلاح کند›، بدان که تا سخن عادلانه بر زبان جاری نکنی خدا از تو چیزی را قبول نمی‌کند؛ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً  یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنْکَ شَیْئاً حَتَّى تَقُولَ قَوْلًا عَدْلًا»(کافی/8/107) یعنی خدا از ما هیچ چیزی را قبول نمی‌کند مگر اینکه قول سدید بگوییم.