در همه دنیا مرسوم است که می گویند سخت ترین کار، کار معدن است ولی اگر کمی انصاف داشته باشیم می توان به این دسته از کودکان کار وطنی، این عنوان را داد.آری کودکان کار دسته های گوناگونی دارند، گلفروشها که از چهره معصومشان برای گل فروشی استفاده می کنند، فال و آدامس فروشها که از چشم های بزرگ خود برای جلب ترحم بهره می برند، لنگ فروشها که چهره خشن تری دارند و به دنبال مشتریان داش مشدی هستند و هزاران گروه و دسته دیگر که هر روزه شاهد فعالیت آنها هستیم.
مسافران شروع به تشویق پسرک کردند و 5 نفر خودکار رنگی خریدند پسرک خوشحال 3 آهنگ دیگر خواند و دختر با اخم و ایما و اشاره به پسرک گفت؛ دیگر نباید بخواند، پسر زود پیروی کرد و در ایستگاه راه آهن مترو پیاده شدند. مسافران به یکدیگر می گفتند چقدر صدای پسرک زیبا بود اما چه فایده معلوم نیست چه آینده ای در پیش دارد اما کاش واقعا خواننده می شد و کار کردن در کودکی استعدادش را تحت تاثیر قرار ندهد.ماجرای کودکان کار در هر مترو و واگن و پارک و خیابان ادامه دارد، گاهی در واگن های مترو و پیچ های پارک ها می دوند، می خندند و سرو صدا ایجاد می کنند، گویا یادشان می رود باید کار کنند این لحظه کودک هستند و گاهی خسته در صندلی که اگر جای باشد می خوابند.
دنیای عجیبیست دنیایی که در آن کودکی 3 ساله تمام بازی ها اندروید را بلد است و خواسته هایش برای خرید گوشی و لپ تاپ و تبلت و .... اندازه حقوق یک یا چند ماه یک کارمند و کار گر است اما در گوشه ای دیگر کودکانی که از حق ترین حقوق خود همچون تحصیل، امنیت، یک خواب آرام محرومند و مانند بزرگتر ها دغدغه پول در آوردن دارند البته نه برای تحصیل، امنیت و یا یک خواب آرام و یا خرید لپ تاپ و گوشی و ... .زخم هایی در اجتماع وجود دارد که به آن ها عادت کرده ایم؛ عادت کرده ایم که در پی درمان نباشیم و پس از مدتی می پذیریم که جزیی از زندگیمان باشد شیشه ای که باعث بریدگی و ایجادزخم ها می شود تیزتر از آن است که بتوان با خرید چسب زخمی آن را درمان کرد.
کسی برای این کودکان در روز جهانی کودک برنامه ریزی نکرده است، تا حداقل برای یک روز آنها در حد و اندازه خود دیده شوند و زندگی کنند.اگر امروز به داد کودکان نرسیم فردا دیر است و دشمن برای اینکه ارزش های دینی و فرهنگی ما را به نابودی بکشاند برای آنها سرمایه گذاری کرده است.دشمن در برنامه های خود به دنبال این است که آمال مقام معظم رهبری که کودکان هستند را از صحنه حذف کنند به همین دلیل کانون فعالیت های خود را در همین راستا برنامه ریزی کرده است.
اکنون همه آن روزها را در کودکان خود جستجو می کنیم، بچه هایی که خواسته
هایشان، نوع حرف زدن، آرزوها و بازی هایشان متفاوت شده است، دیگر از توپ و
عروسک پلاستیکی خبری نیست هر چه هست تکنولوژی و رد و بدل کردن اطلاعات در
مورد آخرین مدل خودرو ، گوشی همراه و بازی های رایانه ای است.وجه
مشترکمان با کودکان امروز، شاید فقط همان احساس مشترک کودکی باشد، بچه هایی
که جستجوگر هستند و به دنبال کشف ناشناخته ها البته با ادبیات خاص امروزی،
آنها هم مثل کودکان دیروز آرزوهایشان را نقاشی می کنند، مداد رنگی همان
است و مداد سیاه همان، تنها تفاوت در ظاهر رنگارنگ آنهاست.هر چند
که از روزهای کودکی سالهاست فاصله گرفته ایم اما خجالت را کنار بگذارید،
همراه با غنچه های باغ زندگی بار دیگر کودکی کنید، بازی، شیطنت، سر و صدا و
یک بار دیگر کودکی را فریاد بزنید و فارغ از مشکلات روزمره زندگی لحظه های
خوش بچگی را مزه مزه کنید.روزی به نام دیروز ما و امروز
فرزندانمان رقم خورده، «روز جهانی کودک»، تا بار دیگر کودکی را مرور کنیم،
به بچه ها بها دهیم، با اجرای برنامه های شاد خنده برلب های آنها بنشانیم و
حقوق به حق آنها را گوشزد کنیم و بگوییم هر کودکی از بدو تولد حق دارد
زندگی آسوده و راحتی داشته باشد.
این روز را مرور می کنیم تا همه
آنان که متولی هستند اعم از والدین و مسوولان بار دیگر وظایف خود را ورق
بزنند و اشتباهات خود را در مورد نوع رفتار با کودکان از دفتر زندگی پاک
کرده و جای آن آرامش، امنیت و شادی بنویسند.بیایید در این روز به
همه کودکان سرزمین مان شادی هدیه دهیم، غم ها و غصه ها را به غول چراغ جادو
بسپاریم، و صفحه ذهن بچه ها را از امید، زیبایی، و پنجره ای باز رو به
آینده ای روشن پر کنیم تا در آینده بتوانیم از ثمره و نتیجه این میوه های
باغ زندگی بهره ببریم ، بیاید کودکی کنیم.
جدا از تمامی نکاتی که قبل از ازدواج به مردان و زنان مسلمان توصیهشده تا خانوادهای سالم را تشکیل دهند، تربیت فرزند نیز از اهمیت بسیار بالایی برخورداراست. با ورود عضو جدید به خانواده زن و شوهر باید تمام مسائل تربیتی را رعایت کنند. از آنجا که امام رضا (ع)، اکثر اوقات در سفر به سرمی بردند و از کانون خانواده دور بودند؛ سیره تربیتى ایشان بسیار قابلتوجه است؛ چرا که تربیت فرزند از راه دور شیوهاى خاص مى طلبد.حضرت امام رضا (ع) فرمودند:«ان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا»اگر مردم زیباییهای سخن ما را بدانند، از ما پیروی میکنند. (1)
آری، پس چه خوب است که در تمامی مسائل زندگی از پیامهای ائمه اطهار استفاده کنیم تا با راهنمایی از اندیشههای ناب آنان و به کار گرفتن این احادیث نورانی؛ هم راه روشنایی زندگی را بیابیم و هم دیگران را به پیگیری روش و سیره ائمه آگاه سازیم. تربیت فرزند سالم یعنی تربیتی جامعهای سالم تر بنابراین اگر هر کدام از ما گلی تازه و خوشبو به بوستان جامعه هدیه کنیم در نهایت اجتماعی داریم خالی از هر ناپاکی و بوستانی پر از صفا و صمیمیت. آن وقت است که دل و جانمان در چنین جامعهای جلا میگیرد و به زلال بخشی دلهای دیگران، کمک نمودهایم.
گلى نو رسیده:
نوزاد انسان گلى نو رسیده است که به تدریج رشد میکند و شکوفا میگردد. به ثمر نشستن گل به مراقبت دائمى باغبان نیاز دارد. والدین، باغبانان دلسوز زندگىاند و گلهای معطر زندگیشان به مراقبت همهجانبه آنان نیاز دارند. مراقبت از سلامت جسمانى، تغذیه مناسب، تأمین آرامش و سلامت روانی و تأمین نیازهاى عاطفى نوزاد در رشد جسمانى، عاطفى و تکامل معنوىاش تأثیر بسزا دارد. به ویژه در نخستین روزهاى زندگى که نوزاد، به خاطر بیگانگی با محیط جدید و ضعف و ناتوانى، به توجه افزونتر نیازمنداست.حکیمه خواهر امام رضا (ع) گفته است:« وقتى زمان وضع حمل خیزران، مادر حضرت جواد (ع)، رسید، حضرت رضا (ع) مرا صدا زد و فرمود:«- هنگام وضع حمل، پیش او حاضر باش و همراه او و قابله درون اتاق برو.» آن گاه حضرت چراغى در اتاق گذاشت و در آن را بست. هنگام وضع حمل خیزران، چراغ خاموش شد و او ناراحت گردید. در این وضیعت بودیم که حضرت جواد (ع) به دنیا آمد درحالیکه بر روى او چیز نازکى مانند پارچه بود، نورش تمام اتاق را روشن کرد و ما به آن نگاه مىکردیم. آنگاه او را در آغوش گرفتم و آن پرده را از او جدا کردم. در این هنگام امام رضا (ع) آمد، در اتاق را باز کرد، جواد (ع) را گرفت، در گهواره گذاشت و به من فرمود: «یا حکیمه الزمى مهده»؛ حکیمه مراقب گهوارهاش باش ...آری، پس از تولد، کودک قدم به جهانى نو مىگذارد. در اولین گام باید آواى توحید را در گوش نورسیده زمزمه کرد و فضاى هستىاش را از نسیم خوش توحید و بندگى عطرآگین ساخت. آن وقت است که با افشاندن بذر توحید؛ سرزمین وجودش از لالههای زیباى ذکر الهى سرشار میگردد. چنانچه امام رضا (ع) فرمود:« هنگام تولد فرزند در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگویید.»
نامگذاری:
نام نیکو مایه سربلندى و افتخار و نام زشت باعث سرشکستگى و احیاناً احساس حقارت است. زیرا نام تا پایان عمر با انسان همراه است و فرد همواره با آثار خوب و بد آن مواجه است. ائمه اطهار (ع) نیز نامهایی نیکو براى فرزندانشان برمىگزیدند و دیگران را بدین امر سفارش مىکردند. امام هشتم شیعیان نام نیکوى محمد را بر فرزند دلبندش نهاد و از تأثیر این نام نیکو چنین پرده برداشت: «خانهاى که در آننام محمد باشد، روز و شبشان را با خیر و نیکى به پایان مىرسانند.» (2)
از دیدگاه اسلام:
از دیدگاه اسلام، وقتی پسربچه به سنّ سه سالگی رسید به او آموزش میدهند که هفت بار «لا اله الاّ اللّه» بگوید، سپس وی را تا رسیدن به سنّ سه سال و هفت ماه و بیست روز به حال خود میگذارند و آن گاه بدو میگویند تا 7 مرتبه «محمد رسولالله صلیالله علیه و آله و سلم » بگوید. باز رهایش میکنند تا چهار سالگی، در این سن به او یاد میدهند تا 7 بار «صلی اللّه علیمحمد و آله» بگوید. سپس تا تمام شدن پنج سالگی کاری به وی ندارند. در پنج سالگی از او درباره شناخت دست چپ و راست سؤال میشود. اگر دست راست و چپ خود را تشخیص داد، او را رو به قبله کرده و امر به سجده میکنند. در ادامه تا هفت سالگی چیزی بدو نمیآموزند. در پایان هفت سالگی به او گفته میشود خود دست و رویش را بشوید، وقتی از پس این کار برآمد به او گفته میشود: نماز بگذار. باز تا رسیدن به نُه سالگی آزادش میگذارند، در پایان نه سالگی وضو و نماز را بدو میآموزند.
تربیت اسلامی در روانشناسی؛ اساس تربیت کودک بر طاعت:
درستی چنین شیوه اسلامی تربیتی را دانش روانشناسی جدید نیز به اثبات رسانده است:«کودک در سن دو تا سه سالگی از جنبه کلامی قادر خواهد بود ادراک خود را درباره بسیاری از اشیا و روابط [بین آنها] بیان کند ... و در پایان سه سالگی میتواند جملات را بر اساس قواعد زبانی رایج به کار گیرد و این آمادگی، امکان ساخت جملات ابتدایی و صحیح را برای وی فراهم میآورد.»(3)عمقبخشی ایمان کودک به خدا، در تربیت وی لازم و ضروری است. کودک در این مرحله، از جهتهای مختلف که از جمله آنها ایمان به خداست، مقلد پدر و مادر می باشد.
دکتر اسپاک میگوید:«زمینه عشق و ایمان به خدا در کودک ، همان زمینه عشق و ایمان والدین به خداست.»
سپس میافزاید:«میان سه تا شش سالگی، کودک تلاش می کند تا در همه چیز از پدر و مادر خود تقلید کند، پس اگر آنان از خدا برای او سخن بگویند، ایمان کودک به خدا نیز دقیقاً به گونه ای خواهد بود که در ضمن کلماتشان به او آموخته اند.» (4) بنابراین، اگر کودک از جانب پدر و مادر محبت، دوستی و جایگاه ویژهای را احساس کند، خواهد کوشید که این جایگاه را به منظور فراهم ساختن رضایت آنان، حفظ کند؛ و مهمترین مصداق رضا، اطاعت از آنان است. در نتیجه، پدر و مادر اساس تربیت کودک بر طاعت و فرمان پذیری اند.
در نتیجه:
رسول خدا (ص) فرموده است:« رَحِمَ اللّهُ والِدَیْنِ اَعانا وَلَدَهُما عَلی بِرِّهما.»«خدای رحمت کند پدر و مادری را که فرزندشان را بر نیکی به پدر و مادر مساعدت کنند.» (5)
منابع
1. بحارالانوار، ج 2، ص 30.
2. ماهنامه کوثر شماره 17
3. علم النفس التربوی، دکتر علی منصور، ج 2، ص 132.
4. مشاکل الآباء فی تربیة الابناء، ص 248.
5. مستدرک الوسایل، ج 2، ص 618.
حجاب برای زن همچون پرچینی است پیرامون بوستان که در حفاظت و نگهداری آن نقش موثری دارد. حجاب به ارزش و مقام زن میافزاید و مرتبه او را بلند میکند. حجاب، اسارت نیست، بلکه شرافت است و ستر. حجاب یکی از ارمغانهای ارزنده اسلام برای زنان است. فلسفه حکم حجاب وفایده بزرگ آن، همانا حفظ گوهر عفت و پاکدامنی وارزش دادن به شخصیت زن است. رسول اکرم (ص) فرمودند: «خداوند بلندمرتبه نعمتهای بی شماری بر زنان ارزانی داشته، حقوق آنها را مشخص کرده، آنها را از ظلم و ستم جاهلیت نجات داده و به منظور اینکه عفتشان مصون بماند حجاب را برای آنان فرض قرار داده است.»
سعادت مردان و زنان در اطاعت از دستورهای پروردگار مهربان است، پروردگاری که هرگز سختی و مشقت را برای بندگانش نمیپسندد بلکه برای آنها در تمام احکام، آسانی و سهولت را در نظر گرفته است: «یرید الله بکم الیسر ولا یرید بکم العسر». حکم حجاب و ستر، یک تکلیف است. هدف اصلی تشریع احکام در اسلام، قرب به خداوند است که به وسیله تزکیه نفس و تقوا به دست می آید. حجاب، به معنای پوشش اسلامی بانوان، دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است؛ بُعد ایجابی آن، وجوب پوشش بدن و بُعد سلبی آن، حرام بودن خودنمایی به نامحرم است. این دو بُعد باید در کنار یکدیگر باشند تا حجاب اسلامی محقق شود؛ بنابر این، حجاب و پوشش زن نیز به منزله یک حاجب و مانع در مقابل افراد نامحرم است که قصد نفوذ و تصرف در حریم ناموس دیگران را دارند. همین مفهوم منع و امتناع در ریشه لغوی عفت نیز وجود دارد. دو واژه «حجاب» و «عفاف» در اصل معنای منع و امتناع، مشترکند. تفاوتی که بین منع و بازداری حجاب و عفت است، تفاوت بین ظاهر و باطن است؛ یعنی منع و بازداری در حجاب مربوط به ظاهر است، ولی منع و بازداری در عفت، مربوط به باطن و درون است؛ چون عفت یک حالت درونی است، ولی با توجه به اینکه تأثیر ظاهر بر باطن و تأثیر باطن بر ظاهر، یکی از ویژگیهای عمومی انسان است؛ بنابر این، بین حجاب و پوشش ظاهری وعفت و بازداری باطنی انسان، رابطه مستقیم وجود دارد..
حجاب دربرخی دوران ها:
حجاب برای زنان تنها مختص زمان رسول خدا (ص) نیست یا اینکه از اعراب به ما دیکته نشده است بلکه پوشش زنان در ایران باستان هم همیشه سبک و اسلوب خاصی داشته است. بررسیها نشان میدهد که پوشش تمام بدن در دورههای مختلف تاریخی چه نزد زنان و چه نزد مردان در ایران یک حقیقت بوده است و به هیچ وجه ایرانیان در برهنگی به سر نمیبردهاند. ویل دورانت در این رابطه معتقد است که «نقش پوشش و حجاب زنان در ایران باستان چنان برجسته است که میتوان ایران را منشأ اصلی پراکندن حجاب در جهان دانست.» حجاب در ایران طوری با زنان عجین شده که نشانههای آن را درداستانهای شاهنامه نیز میتوان یافت.
برای نمونه، در جنگها بانوان مبارز ایرانی پوششی همچون مردان میپوشیدند که گواه این سخن، جنگ سهراب با گردآفرید است که تا زمانی که کلاهخود از سرگردآفرید نیفتاده بود، سهراب به زن بودن او پی نبرده بود. حجاب زن ایرانی، نسبت به محل زندگی، آب وهوا، شیوه کار و زندگی در شهر یا روستا به صورتهای گوناگونی وجود داشته که نمونه آن را هم اکنون در پوشش زنان گیلکی، مازندرانی، کرد، لر، بلوچ، بختیاری و اقوام دیگر مشاهده میکنیم.
به نظر می رسد که پوشش زنان در دوران هخامنشیان با دوران مادها چندان تفاوتی نکرده باشد. پیرامون پوشاک زنان در این دوره چنین نوشته اند: «از روی برخی نقوش مانده از آن زمان، به زنان بومی برمیخوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است.به زنان دیگر آن دوره نیز برمیخوریم که از پهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل بر روی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن نیز پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است. همچنین در این باره میخوانیم: «لباس زنان اشکانی پیراهنی بلند تا روی زمین، گشاد، پُر چین، آستین دار و یقه راست بوده است. پیراهن دیگری داشتهاند که روی اولی میپوشیدند و قد این یکی نسبت به اولی کوتاه و ضمناً یقه باز بوده است. روی این دو پیراهن، چادری سر می کردند.» در جای دیگر آمده است: «چادر زنان اشکانی به رنگ های شاد و ارغوانی و یا سفید بوده است. گوشه چادر در زیر یک تخته فلزی بیضی منقوش یا دکمه که به وسیله زنجیری به گردن افکنده شده، بند است.
این چادر به نحوی روی سر می افتاده که عمامه (نوعی کلاه زنانه) را در قسمت عقب و پهلوها می پوشانیدهاست.» در کتاب «پارتیان» نیز آمده است: «زنان عهد اشکانی قبایی تا زانو برتن میکردند، با شنلی که برافکنده میشد و نیز نقابی داشتند که معمولاً به پس سر میآویختند.» همچنین از آثار این دوره، روسری ابریشمین خوش رنگ و نگار و نفیس زنان سنگسری به جا مانده است که «ساخته مکنه» نام دارد و سده هاست که زنان سنگسری آن را میبافند و میآرایند. آنان این روسری را به ترتیب خاصی بر سر خود میبندندکه این خود نمونه کامل پوشش سر زنان در زمان اشکانیان است.
نتیجه:
پس با تأملی در تاریخ و پیدایش حجاب در مییابیم که نه تنها حجاب مانع از کار نبوده و خللی در شخصیت ایجاد نمیکند، بلکه چون صدفی از مروارید عفاف بانوان نگه داری می نماید. چرا که با چنین پوششی، زنان پاکدامن هیچ گاه مورد بی حرمتی قرارنخواهند گرفت ودر اعصار بیان شده نیزحجاب ازتمام ابعاد شخصی واجتماعی حافظ امنیت واحترام زن بوده است.
منابع:
- کتاب حجاب، نوشته عبدالصمد غیاثی، مدرس حوزه علمیه دارالقرآن
- کتاب تاریخچه حجاب در دوران باستان، نوشته دکتر رمضانی
متاسفانه مردم با سبک زندگی رضوی چندان آشنا نبوده و از اصول این نوع از فرهگ زندگی غافل هستند. امام رضا(ع) با خردورزی، ساده زیستی، قناعت، تواضع کمک به مردم و فروتنی توانستند تمامی انسان های هم عصر اعم از مسلمانان تا مسیحیان و دانشمندان یهودی را مرید خود کنند، آنچه موجب محبوبیت امام رضا(ع) چه در زمان گذشته و چه در زمان حال در میان مردم شده عمل بی کم کاست به دستوارت و رهنمودهای خداوند است. امام رضا(ع) در زمینه بهداشت، مسکن، پوشاک و تغذیه و سایر حوزه ها کامل ترین دیدگاه را داشته اند، علی رغم تمامی پژوهش هایی که در خصوص فرهنگ رضوی صورت گرفته، دیدگاه های امام رضا در این زمینه به خوبی برای مردم تبیین نشده است. مهم ترین احادیثی که از امام رضا(ع) روایت شده در خصوص ولایت است، امام رضا(ع) در روایتی جامع به مردم توصیه کرده اند که آنچه موجب مصونیت مسلمانان در برابر آسیب های مختلف می شود وارد شدن در ریسمان ولایت است و این ولایت تنها با پذیرش ولایت اهل بیت و نایبان آنها به دست می آید.
همان طور که می دانیم ولایت عهدی برای امام رضا(ع) یک زندان بزرگ بود، زیرا مامون با این کار قصد خدمت به امام هشتم(ع) را نداشت و همه متوجه این موضوع با مکر و حلیه های فراوان مامون شده بودند. یکی از موضوعات مهم در سیره رضوی نحوه برخورد امام رضا(ع) با حکومت است، شرط ایشان برای پذیرفتن ولایت عهدی دخالت نکردن در هیچ گونه امور حکومتی، عزل و نصب و... بود، اگرچه هدف مامون از آوردن ایشان سرکوب کردن قیام های علویون بود. اوج برخورد امام هشتم(ع) با حکومت در یکی از قیام های علویون دیده می شود که مامون سراغ امام آمد و گفت؛ کاری کنید که آن ها آرام شوند ولی امام رضا(ع) در پاسخ وی گفتند: من شرط کردم دخالتی در امور نداشته باشم. دغدغه امام همواره قطع شدن ارتباطشان با مردم بود، امام(ع) در دوران ولایت عهدی حسرت دوره های قبل را می خوردند، و ابراز می کردند: در کوچه های مدینه به راحتی با مردم ارتباط داشتم، آن ها مسائل و مشکلات خود را با من در میان می گذاشتند و من در حل مسائل به آن ها کمک می کردم. یکی از کارهای زشت مامون گزاردن جاسوسانی برای امام(ع) به منظور ارتباط ایشان با مردم، علما و دانشمندان بود، که چه کسانی و چه زمان هایی با ایشان ملاقات داشته باشند. درسی که از زندگی امام رضا(ع) می توان گرفت این است که اگر کسی در هر پست و مقامی از جامعه است؛ سیاستمداران، مسؤولان، دست اندکاران اجرایی و امثالهم با ارتباط مستقیم و خدمت به مردم در حل مسائل و مشکلات آنان تلاش کنند، در این صورت می توانیم ادعای عمل به سیره رضوی کنیم.
امام رضا(ع) در تمامی مناظراتی که با دانشمندان مذاهب مختلف داشته اند تنها روش کسب سعادت دنیا و آخرت را تبعیت از ولایت معرفی کرده اند و در این زمینه تمامی دانشمندان زمان خود را قانع کرده اند. امام رضا(ع) همواره در مناظرات خود به دنبال این موضوع نبودند که برتری خود را به دیگران اثبات کنند بلکه نظر ایشان را در مقوله های مختلف گوش می کردند و پس از آن با تکیه بر عنصر عقل و منطق بدور از فحاشی حقیقت مطلب را برای مردم و طرف مقابل مناظره بیان می کردند به گونه ای که موجب اقناع فرد و ایمان آوردن او به اسلام می شد. متاسفانه مهم ترین آفات مناظره های امروز این است که هرکس می خواهد دیگری را مغلوب کرده و برتری خود را به اثبات برساند، طبق دیدگاه امام رضا(ع)، اسلام و ائمه اطهار(ع) انجام مناظره اگر به خاطر مغلوب کردن شخص دیگر و به رخ کشیدن اطلاعات خود باشد حرام است .
امام رضا(ع) رفتار اجتماعی مردم را اصلاح می کردند، از نگاه ایشان همه مردم از جمله کسانی که دارای جایگاه اجتماعی بودند، پایین دستی ها و غلامان و بردگان یکسان هستند بنابر، این نگاه امام؛ روزی مسافری اهل بلخ با هم سفره شدن امام را با طبقات پایین تر از خود دید، به امام(ع) گفت: سفره خود را جدا کنید ولی امام رضا(ع) به او گفتند: خدای ما و پدر و ما یکی است، برتری، خوبی و بدی هر کس در قیامت (جزای اعمال او) معلوم می شود. رفتار متواضعانه کیسه کشی امام رضا(ع) در حمام بدون این که کسی ایشان را بشناسد، با رفتاری که با سیاستمداری که برای تایید گزارشی نزد امام(ع) آمده بود، قابل مقایسه نیست؛ امام رضا(ع) به آن سیاستمداری که بر مردم ظلم روا می داشت، اجازه نشستن نداد و تمام آن مدت طولانی برای تایید گزارشی نزد امام ایستاده بود.
یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ قُولُوا قَولاً سَدِیداً:ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوای الهی پیشه کنید و سخن استوار و محکم بگویید.این آیه بیان سخن محکم، متقن، استوار و متین را در کنار تقوای الهی دستور می دهد. خداوند، در این آیه، به پروا و ترس و حرمت نسبت به مقام خداوندی و پرهیزگاری در مقابل گناهان فرمان داده و سپس دستور می دهد که مؤمنان سخن شایسته و منطقی و درست و صحیح بگویند.«قول سدید» یا «سخن محکم»، حرفی راست و درست، منطقی، پاک، شایسته، زیبا و سودمند است و شیوه ای است که باید روش، رویه و برنامۀ سخن گفتنِ مؤمن باشد. بسیاری از آسیب ها، بیماری ها و اختلافات اجتماعی در سطوح کوچک و بزرگ ناشی از اشتباه در ارتباطات کلامی است. از آن جا که ارتباطات کلامی بخشی جدایی ناپذیر و تأثیرگذار در زندگی روزمره و هرروزۀ انسان هاست، توجه به استحکام و حق بودن سخن، برای زندگی بهینه ضروری و حیاتی است.
کاربرد این آیه در سیاست بسیار پردامنه
است و نمی توان به صورت اشاره وار از کنار آن گذشت. اینکه قول سدید چیست و
چگونه ما می توانیم آن را در زندگی روزمره به کار گیریم احتیاج به مباحث
طویلی دارد.معنای قول سدید این است که سخنی که بیان می شود از روی فکر،
اندیشه، از موضع صدق گفته شود. اینکه بیان واقعیت باشد نه بدون پشتوانه و
در جهت تخریب.قاعدتا «قول سدید» یعنی قولی که هم از نظر مبنا استوار است و
هم از نظر جهت گیری و هدف گیری. به عبارت دیگر اقوال باید در جهت سلامت و
رشد باشد نه در جهت تخریب. فرقی هم نمی کند که این سخن از سمت و ناحیه چه
کسی بیان می شود. مهم این است که این جهات در آن سخن رعایت وملاحظه شود.
این آیه به همه می گوید که وقتی قصد بیان سخنی را دارید این سخن باید هم از
نظر پایه و مبنا استوار باشد و هم از نظر جهت گیری. در جهت تخریب و یا از
بین بردن ارزش یا آبروی فرد و افراد نباشد. ولی چون موقعیت اجتماعی سیاست
مداران صدایشان را رساتر می کند و بیان شان طنین بیشتری پیدا می کند باید
بیشتر نسبت به اظهارات و رفتار های خود مواظبت کنند. متاسفانه امروز در
کشور اخلاق از سوی برخی مدیران و سیاست مداران به کلی زیر پا گذاشته شده
است. توجه به این آیه به خصوص آنان که دستی در رسانه ها دارند ضروری است.
چرا که عدم توجه به این آیه موجب شکل گیری افراط و تفریط و تندروی در کشور
خواهد شد.
متاسفانه در خصوص بداخلاقی هایی که امروزه در جامعه رایج
شده، جوان ها به نسبت افراد مسن کمتر دچار این امر شدند. لااقل جوان ها حد
مرزی برای اظهارنظر و رفتارهای خود قایل اند ولی برخی افراد که سن و سالی
از آنان گذشته در اظهارنظرهای خود خیلی بی محاباتر وارد حریم شخصی افراد و
هتاکی و تحقیر حیثیت افراد می پردازند. برای از میدان به در کردن رقیب هر
نوع عبارتی را به کار می گیرند. هر نوع اتهامی را متوجه افراد و شخصیت ها
می کنند. از هر نوع تخریبی که فکر می کنند آن ها را به مقصد می رساند
استفاده می کنند. اگر به برخی جراید و نشریات گذرا نگاهی داشته باشیم به
این نتیجه می رسیم که این نشریات جز هتاکی و فحاشی محتوایی ندارند. ظاهرا
دروغ نویسی و در جهت تخریب و ایجاد تفرقه در جامعه نوشتن را نیز برای خود
مباح می دانند. همان طور که مقام معظم رهبری به این نکته اشاره کرده اند،
این بیماری است که کشور مبتلا به آن شده است.
برخی مفاهیم دینی یا توصیههای دین برای رفتارهای ما، باید به عنوان ضرورتهای مهم فرهنگی تلقی شوند. ما باید تفاوتِ وزن توصیههای دینی را درک کنیم و الا دینداری ما عوامانه خواهد بود. کسی که حجم انبوهی از علم و آگاهی داشته باشد اما تفاوت وزن معارفی را که دارد درک نکند، یک عالم عوام خواهد بود. یکی از مفاهیم دینی که وزن بسیار بالایی دارد و باید تبدیل به یک فرهنگ بلکه یک ضرورت فرهنگی شود و باید تبدیل به یک مطالبۀ اولیۀ فرهنگی در جامعۀ اسلامی شود و در نتیجه، موضوع اول امر به معروف و نهی از منکر قرار گیرد، مفهوم قول سدید است؛ یعنی سخن گفتن محکم و استوار و صحیح، یعنی سخن بیپایه و اساس نزدن، یعنی سخنی که از سویی مطابق با واقع باشد و از سوی دیگر برای خدا و به امر خدا باشد.
در ارتباطات کلامی در جامعۀ اسلامی، مؤمنان باید به اصول قول سدید پایبند باشند. صداقت، ادب و متانت، حق گویی، قابل فهم بودن، کامل و محکم بودن و خدایی بودن کلام، از این ویژگی هاست.متأسفانه یکی از مهمترین سجایا و ویژگی های نیک اخلاقی که در جامعه در نتیجۀ عوامل مختلف، کمرنگ شده است، دقت در کلام و در نظر داشتن خداوند است. هنگامی که شخص خداوند را در هنگام سخن گفتن در نظر داشته باشد و رضایت او را مد نظر قرار دهد، حرف ناحق و ناروا و زشت نزده و مراقب آنچه بر زبان می آورد خواهد بود. باید در هر نوع گفتگو به این نکات توجه کرد تا از گناهان زبانی متعدد و آسیب های اجتماعی و ارتباطی پیشگیری شود.به کسی مؤمن حقیقی گفته میشود که اساس گفتارش بر مبنای قول سدید باشد یعنی بطور محکم، مستدل و دیالکتیک سخن بگوید و از سخنان غیرمستدل و غیرروشن دوری جوید. در قرآن مجید، آیات 70 و 71 سورهی احزاب بیان گردیده است که کسی سزاوار اینگونه ایمان است که از خالق عالم که ناظر اعمال اوست بترسد و یقین داشته باشد اگر بدون دلیل و غیرمحکم سخن کسی را بپذیرد دچار عذابهای قانونی الله در دنیا و آخرت میشود و برای آنکه به طور کامل به چنین ایمانی برسد باید مطیع کامل راهنماییهای الله و پیامبرش باشد.دربارهی این راهنماییها مکرراً در قرآن گفته شده است آنها وحی الله تعالی بوده که توسط هر یک از پیامبران حقیقی برای مردم در زمانها و مکانهای مختلف بیان گردیده است و چون آن راهنماییها صد در صد منطقی و مستدل و بر مبنای حقایقِ خلقت میباشد لذا میبایست مورد قبول واقع گردد.
این قانون الهی است که مومنان صالح، محبوب خلایق شوند. «انّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن وُدّا». البته که این محبت برای دوستداران، تعهد و مسؤولیت می آورد. حداقل مسؤولیت، وفاداری است. این هم قانون الهی است که «ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه. خداوند درون سینه انسان دو قلب (برای محبت دو چیز متضاد) قرار نداده است».بندگی خدا محبت می آورد. محبت ملت ما به امام و رهبری، از همین جنس است. اگر قانون جاری الهی است که «الیه یصعد الکلم الطیب و العمل الصالح یرفعه»، گفتار و رفتار ولی امر جامعه دینی از همین جنس است؛ در عین اعتدال رو به اعتلا دارد و به اعتبار همین اعتدال و اعتلا، محبت انگیز و البته تعهدآور است.رئیس جمهور محترم در همایش روز جهانی مساجد تصریح کرد «ما قول سدید می خواهیم. امام(ره) بیاناتش و اعلامیه هایش قول سدید بود؛ امروز رهبری انقلاب قولش و کلامش قول و کلام سدید است. قول سدید به معنای راستگویی تنها نیست. درست است که قول سدید یعنی قول محکم و استوار اما معنای سدید تنها استواری و استحکام نیست؛ سدید یعنی میانه روی، قول تأثیرگذار، استحکام، استوار و میانه روانه. پیامبر(ص) همه سخنانش سدید بود و همیشه به خود و مردم تذکر می داد و می خواست یادآوری بکند که به دنبال قول سدید باشند».
به
یک معنا کلام امام و رهبری، کلامی است که از باب انصاف و استدلال و اتقان و
اعتدال و استحکام و راستی و ژرف اندیشی و آینده نگری. رهنمودهای راهبردی
امام خامنه ای ازجمله در چند دیدار با دولتمردان، همان قول سدید تصریح شده
از سوی رئیس جمهور محترم است. به ویژه رهنمودهایی که در حوزه هایی نظیر حفظ
جهت گیری انقلابی و پاسداری از فرهنگ عمومی در مقابل شبیخون جریان هرزه
فرهنگی، مرزبندی با فتنه و فتنه گران، سرلوحه قرار دادن اقتصاد مقاومتی به
عنوان نقطه اتکا و دل نبستن به مذاکره، حفظ آرامش و امید جامعه، تحمل
انتقادهای منصفانه و پرهیز از بی انصافی و عمل به وعده های بیان شده
است.رئیس جمهور به درستی گفت «امروز به خاطر شرایط و فضای ارتباطی دنیا بار
سنگینی بر دوش ماست. دشمن می خواهد به ما هجمه کند و قبل از آن که بر
سرزمین ما مسلط شود بر اذهان، افکار و نسل جوان ما مسلط شود». حداقل
مسؤولیت در برابر این هجوم افسارگسیخته و مغول وار غرب آن است که با
نیروهای دشمن در این جنگ نیابتی فرهنگی مرزبندی کنیم، آنان را به مصادر
امور راه ندهیم و نگذاریم امکانات محدود جبهه خودی صرف لجستیک و دوپینگ
جبهه مهاجم شود و اگر به قول سدید رهبر معظم انقلاب در این باره اهتمام
لازم را نداشته باشیم، خسارت خواهیم دید. در مقابل، عزت و شرافت و ظفرمندی و
بهروزی ما در گرو اتفاق بر سر همین قول سدید است.
یکی از تشبیهات
رهبر انقلاب درباره ی مسؤولان و هدایت کنندگان اجتماعی، استعاره ی «راننده»
است. ایشان در دیدار امسال خود با مسؤولان و کارگزاران نظام فرمودند: «شما
مثل ناخدایی هستید که دارد کشتی را می راند، مثل خلبانی هستید که دارد
هواپیما را سِیر می دهد» حضرت آیت الله خامنه ای در سخنان گوناگونی این
استعاره را به کار برده اند و به نکاتی نظیر «اعتماد به راننده»، «اجازه ی
رانندگی ندادن به راننده ی فاقد صلاحیت»، «هوشیاری راننده و توجه او به
مسیر»، «محافظت راننده از مسافران و اموال آنان»، «پرت نکردن حواس راننده»،
«تخریب نکردن وسیله ی نقلیه» و «جنجال درست نکردن علیه راننده» اشاره کرده
اند. ایشان هم چنین در دیدار اخیر خود با هیأت دولت به بیان نکاتی پیرامون
«نقد» نسبت به مسؤولان کنونی و گذشته و هم چنین نحوه ی مواجهه ی مسؤولان
با منتقدان پرداختند.
رهبرمعظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه
ای در دیدار اخیر خود با دولت یازدهم، ضمن توصیه های خود به دولت مردان،
توصیه ی پنجم خود را به رعایت سعه ی صدر و آرامش در قبال انتقادهای منصفانه
اختصاص دادند و فرمودند: آقای رئیس جمهور از برخی انتقادها ناراحتند که
البته در برخی موارد هم واقعاً حق با ایشان است و برخی انتقادها، تند
وگاهی غیرمنصفانه هستند. لزومی ندارد که انسان بخواهد به هر مطلب یا
انتقادی، پاسخ دهد زیرا در برخی موارد سکوت بهتر است ضمن آن که هر حرفی هم
که بر ضد ما زده شود این گونه نیست که حتماً در ذهن افراد جامعه تأثیر
بگذارد و مورد قبول قرار گیرد. انتقاد باید باشد اما انتقاد باید با لحن
خوب و منصفانه باشد و هدف از آن نیز بی آبرویی و سبک کردن طرف مقابل
نباشدکه این روش قطعاً غلط است. حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: پاسخ به
انتقادها هم باید منطقی و با خونسردی داده شود. معظم له با تأکید بر این که
انتقادهای منصفانه دشمنی نیست بلکه کمک به دولت است، گفتند: یکی از مسائل
بسیار مهم کنونی، آرامش روانی موجود در جامعه است که باید حفظ شود.
رهبر
معظم انقلاب اسلامی حضرت امام خامنه ای پیش از این نیز و در سال 1389، در
دیدار اعضای هیئت دولت وقت می فرمایند: «انتقادپذیری را در خودتان نهادینه
کنید. باید جوری باشد که مسؤولین دولتی انتقادپذیری را در نفس خودشان پذیرا
باشند. البته این کار، سخت هم هست، اما باید با سعه ی صدر برخورد کرد، که
«آلة الرّیاسة سعة الصّدر». البته ریاست به معنای آن بالانشینی ها نیست.
اگربخواهید مدیریت کنید، ناچارید سعه ی صدر داشته باشید و یک چیزهایی را
تحمل کنید».بارها در آموزه های اسلامی بر این نکته تأکید شده است که دوست
حقیقی هر کس آن است که عیوب او را متذکر گردد و دشمن حقیقی، آن کسی که
عیوبش را با تملق پنهان سازد. از این رو دولت مردان یازدهم در برابر آزمونی
حساس و مهم قرار گرفته اند. بنا بر توصیه رهبر معظم انقلاب، اگر آستانه
تحمل و سعه ی صدر خویش را در برابر انتقادهای سازنده منتقدان دلسوز بالا
برند می توانند حتی این انتقادها را به فرصت تبدیل کنند.فرضیه ی ما این است
که دولت اسلامی باید نسبت به اشاعه ی فرهنگ اسلامی و مقابله با فرهنگ ها و
خُرده فرهنگ های ناسازگار با آن در جامعه ی اسلامی احساس مسؤولیت و اقدام
کند. رهبر معظم انقلاب اسلامی تصریح کرده اند که حکومت اسلامی موظف به
«هدایت فرهنگیِ» جامعه است. به این معنی که کارگزاران فرهنگی در نظام سیاسی
مبتنی بر اسلام باید در چارچوب اسلام و ارزش های فرهنگی آن، «فضایل» را
ترویج کنند و «رذایل» را بزدایند. ایشان بر این باورند که بر اساس شریعت
اسلامی و قوانین نظام جمهوری اسلامی، کارگزاران فرهنگی باید «زمام» و
«مهار» فرهنگ عمومی را در اختیار گرفته و خود را «متولی» آن قلمداد کنند.
رهبر
معظم انقلاب در جای دیگری تأکید می کنند تفاوت حاکم اسلامی با دیگر حاکمان
در این است که حاکم اسلامی مکلف است به واسطه ی هدایت فرهنگی مردم و بیان
حقایق دینی برای آن ها و امر به معروف و نهی از منکر، مسیر «سعادت اُخروی»
و رسیدن آن ها به «بهشت» را برایشان هموار سازد. ایشان هم چنین معتقدند که
بر عهده ی مدیران و مسؤولان در حکومت اسلامی است که مقدمات و زمینه های
«صلاح» و «خیر» را در جامعه فراهم سازند و با مقدمات و زمینه های «فساد» و
«شر» مبارزه کنند.
در اندیشه ی سیاسی اسلام، حکومت برای حکومت نیست.
یعنی حکومت، منزلت ذاتی و غایی ندارد، بلکه در حکم «ابزار» و «وسیله» برای
رسیدن به مقصد و منظور دیگری است که همان «ارزش های اسلامی» است. اسلام به
صورت ذاتی در پی تشکیل حکومت و برپایی نظام سیاسی نیست، بلکه چون تحقق
یافتن آموزه های آن متوقف به در اختیار گرفتن قدرت سیاسی است، حکمرانی
موضوعیت پیدا می کند.بنابراین حکومت اسلامی مکلف است «ارزش های معنوی»
(فرهنگی) اسلام را در جامعه محقق سازد و این مهم ترین و عالی ترین تکالیف
حکومت اسلامی است که آن را از حکومت سکولار متمایز می سازد.برای برون رفت
از مشکلات سیاسی راهی جز آراسته شدن به قول سدید نداریم.
قول سدید، سخنی است که هم
راست و صحیح باشد(غلط و اشتباه نباشد)، و هم «دقیق» باشد. شما گاهی
میتوانید راست بگویید ولی «بخشی» از یک حقیقت را بیان کنید و با آن، مردم
را به اشتباه بیندازید. یا میتوانید زمانِ گفتن یک سخن درست را نابهجا
انتخاب کنید و مردم را گمراه کنید. و میتوانید بدون زدن قید و حاشیۀ لازم
به یک سخن صحیح، با آن سخنِ صحیح، مردم را گمراه کنید و اغراض غیرالهی
خودتان را تعقیب کنید.
کسانی که در جنگهای روانی از هر گزارهای برای
تخریب غیرمنصافۀ طرف مقابل استفاده میکنند و هنر برپا کردن جنگ روانی با
سوء استفاده از کلمات را دارند، بویی از فضیلت «قول سدید» نبردهاند. البته
معمولاً اهالی رسانه و تبلیغات، در جنگ روانی سعی میکنند سخن راست بگویند
تا اعتبارشان خدشهدار نشود و اگر هم سخنی میگویند که تا حدودی ناصحیح
است، سعی میکنند طوری نباشد که پایشان به دادگاه کشیده شود؛ یعنی کلمات
خود را طوری انتخاب میکنند که دروغ نباشد ولی به هدف شوم خود یعنی تخریب
طرف مقابل برسند.
امروز
به عنوان یکی از ضرورتهای فرهنگی برای جامعۀ خودمان باید به موضوع «قول
سدید» توجه کنیم. بر اساس سیرۀ نبوی میتوان فهمید که وزن این توصیۀ دین
چقدر بالاست؛ چون رسول خدا(ص) هر جمعه در خطبههای نماز جمعه این آیه را
قرائت میفرمودند. اینکه پیامبر(ص) در میان تمام آیات قرآن، این آیه را
انتخاب میفرماید و هر هفته در نماز جمعه قرائت میفرماید، وزن و اهمیت این
مفهوم را به ما میفهماند. قول سدید، سخنی است که برای خدا بر زبان جاری
شود. یعنی جدای از اینکه باید به حقّ بیان شود و صحیح باشد، باید با انگیزۀ
صحیح هم باشد و برای خدا باشد و به امر خدا باشد. مثلاً اگر کسی غیبت کند،
سخنش قول سدید نیست هرچند راست بگوید.بیتقوایی فقط به این نیست که انسان
دروغ بگوید یا غیبت کند یا تهمت بزند. قول سدید نگفتن، بیتقوایی است. آیۀ
«اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیداً؛ احزاب/70) نشان میدهد که
اقتضای تقوا، قول سدید داشتن است نه اینکه بیتقوایی فقط به دروغ گفتن
باشد. بعضیها دروغ نمیگویند اما سخن سُست و بیپایه میگویند.
هر
لقمۀ سیاسیای که از گلوی هر گروهی پایین برود اما از طریق قول سدید نباشد،
آن لقمه گلوگیر خواهد شد. فرقی هم نمیکند آن گروه خود را حزباللهی بداند
یا غیرحزباللهی. شما حتی به نفع خدا، انبیاء الهی، ولایت ائمۀ هدی و
ولایت فقیه هم نمیتوانید از سخنی غیر از قول سدید استفاده کنید. پیامبر(ص)
وقتی شخصی را به تبلیغ دین و دعوت مأمور کردند، بعد از رفق و مهربانی، به
او توصیه کردند که قول سدید بگوید.(فَقَالَ عَلَیْکَ بِالرِّفْقِ وَ
الْقَوْلِ السَّدِید؛ کنزالفوائد/1/210) قول سدید یعنی همۀ جوانب سخن را
رعایت کنیم، یعنی سخن ما هم صحیح باشد، هم انگیزهاش درست باشد و برای خدا
باشد و هم به امر خدا باشد.
شنیدن قول سدید هم ظرفیت میخواهد.
بسیاری از مردم به شنیدن قول سدید عادت ندارند. قول سدید ممکن است فضیلت
کسی را به اندازهای که هست بیان کند و اصلاً قصد تبلیغات او را هم نداشته
باشد. اتفاقاً گاهی اوقات وقتی به آن اندازه او را تأیید کند در واقع
معنایش این است که من بیش از این مقدار او را تأیید نکردهام. بسیاری از
اوقات به دلیل عادت نداشتن بخشی از مردم به شنیدن قول سدید، در جامعه
برداشت نادرستی از تعریفهای حضرت امام یا مقام معظم رهبری در مورد مسئولین
پدید میآید. مثلا بیان یک امیتاز یک مسئول توسط رهبر را به معنای تایید
کامل او میگیرند، یا بیان یک ایراد از او را به معنای رد کامل او
میگیرند؛ در حالیکه اگر انسان ظرفیت شنیدن قول سدید را داشته باشد، دچار
اینگونه افراط و تفریطها نمیشود.بعضیها فکر میکنند که میتوانند با قول
غیر سدید جلوی ضرر را بگیرند یا منفعتی را جلب کنند. اما این امکان ندارد
چون آن ضرر یا بدتر از آن بالاخره از ناحیۀ دیگری به شما خواهد رسید و در
مجموع هیچ منفعت بلندمدتی با قول غیر سدید به شما نخواهد رسید.هر کسی
میخواهد دینداری کند باید به این مسأله توجه کند که دینداری از جهت رسیدن
به نتیجه دو ویژگی دارد: یکی اینکه عمل کردن مطابق دستورات دینی، معمولاً
موجب میشود دیر به نتیجه برسید و دوم اینکه دستورات دین کاری میکند که
غیر مستقیم به نتیجه برسید. و این دو ویژگی، آدم نابردبار را دقمرگ
میکند! و آدمها چون معمولاً صبوری ندارند، نمیتوانند خوب دینداری کنند.
چون معولاً دین نمیگذارد از راه پرشتاب به نتیجه برسیم. در مورد قول سدید
هم همینطور است. یعنی اگر بخواهیم شتابزده به مقصد برسیم حتماً از قول
سدید فاصله خواهیم گرفت.
نتیجه ودستاوردقول سدید :
1- اصلاح اعمال (بهبود و مطابق مصلحت و موفقیت شدن کارها و اموری که از انسان سر می زند.)
2- آمرزش گناهان (نیاز همۀ ما!)
3- اطاعت از خدا و پیامبرش، به وجود آورندۀ موفقیت و پیروزی بسیار بزرگ برای شخص اطاعت کننده
«قول
سدید» با فریضه و واجب الهی «امر به معروف و نهی از منکر» رابطه ای عمیق و
پراهمیت دارد. هنگامی که مؤمن به قول سدید مجهز و مزین شود، توانایی
تأثیرگذاری سخن و دعوت او، چند برابر می شود و دعوت او به حق در دیگران
نفوذ و تأثیری متفاوت و اثربخش خواهد داشت.قول سدید، نیازی برای حیات طیبه و
زندگی پاک الهی است.خداوند بعد از توصیه به قول سدید میفرماید: «...قُولُواْ قَوْلًا سَدِیداً * یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمَلَکمُْ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُم»(70 و71) یعنی اگر قول سدید بگویید خداوند کار شما را درست خواهد کرد. چون معمولاً انسان از قول سدید فاصله میگیرد، تا کار خودش را درست کند. لذا در اینجا خدا میفرماید: اگر شما قول سدید داشته باشید، خودم کارهای شما را درست خواهم کرد. امام صادق(ع) میفرماید: «خداوند در قرآن فرمود: ‹قول سدید بگویید تا خدا کار شما را اصلاح کند›، بدان که تا سخن عادلانه بر زبان جاری نکنی خدا از تو چیزی را قبول نمیکند؛ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِیداً یُصْلِحْ لَکُمْ أَعْمالَکُمْ اعْلَمْ أَنَّهُ لَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنْکَ شَیْئاً حَتَّى تَقُولَ قَوْلًا عَدْلًا»(کافی/8/107) یعنی خدا از ما هیچ چیزی را قبول نمیکند مگر اینکه قول سدید بگوییم.