کودکی نکرده بزرگ می شوند

http://media.shabestan.ir/Original/archive%5C11-11-1390%5CIMAGE634636127408032190.jpg
همیشه یادش بخیر را برلب داری وقتی که قهقه کودکان خندان را می شنوی، کودکان فرشته های کوچک زندگی، معصومیت شیرین در چهره دارند و زمانی که با گویش دوست داشتنی خود لب به سخن می گشایند جان و دلت را راهی روزگارانی می کند که امروز برای تو جز یادش بخیر چیز دیگری برجا نذاشته.اما برای همه، کودکی یادآور روزهای خوش زندگی نیست، در خیابان های شهر نگاهی بیندازی کودکانی را می بینی که برخلاف خواسته خود، جای مدرسه خیابان مامنشان شده و از آغوش گرم خانواده جز استرس و سردی روزگار چیزی نصیبشان نشده است.کم نیستند کودکانی که به هر دلیلی مجبورند کار کنند و معصومیت شان در خیابان های شهر لگدمال می شود و به جای اینکه در سنینی که شاکله وجودشان در حال شکل گیری است، عشق و محبت را تجربه کنند وارد بازی دو دو تا چهارتای زندگی می شوند و خیلی زودتر از آنچه که انتظار داشتند بزرگ می شوند.

این روزها در کنار ریزش برگ های پاییزی، در هر گوشه از این سرزمین کهن هیاهویی برپاست، جشنی تدارک دیده شده تا یادمان نرود که کودکی فصل زیبای شکفتن هر انسان است.یادتان هست؟ دلخوش بودیم به یک اسباب بازی کوچک، بازی با توپ پلاستیکی فقط تا سرکوچه، عروسکی که باید مادر او می شدیم، شیطنت های پنهانی و دلهره فهمیدن مادر و همه اینها اکنون بخشی از خاطرات خوش روزهای کودکی است.روزهایی که ما بودیم و یک دنیا آرزو، دلخوش به غول چراغ جادو، نگران از بیرون آمدن دیو چراغ جادو، اضطراب تمام نشدن مشق های شبانه که روی هم تلنبار شده بود، و اینک چه حسرتی داریم از آن دوران و یاد ایامی که در لابلای همین بازی ها، دفتر زندگی را مشق می کردیم.

در روز جهانی کودک باید از کودکان نوشت و دنیای شاد آنها، دنیایی آنقدر زیبا که با دادن هدیه ای کوچک به هر کودکی او را سرذوق آوری و حتی از سر ذوق آمدن وی لذت ببری، لذتی بی انتها، حتماً شما هم بارها این دنیای زیبای با کودکان بودن را لمس کرده اید؟ اما آیا همه کودکان این لذت ملموس را در دوران کودکی خود درک می کنند.اکثر جوابها حتما آری است، ولی هستند کودکان بینوایی که در هر حالتی باشی با دیدن آنها روی خشن زندگی را برای آنها می توانی ببینی. حرف از کودکان کار است، کودکانی که تعداد آنها را باید ضرب در تعداد چهار راهها، خیابانها، پیاده روها و حتی متاسفانه سطل های زباله نمود، سطل های زباله ای که تکان دادن آن حتی برای بزرگترها نیز مقدور نیست.... و تو می مانی این کودکان چگونه آن را کج کرده اند تا شاید از درون آن تکه ای پلاستیک، کاغذ، آهن و یا چیزی در این حد بیرون بیاورند.

 

در همه دنیا مرسوم است که می گویند سخت ترین کار، کار معدن است ولی اگر کمی انصاف داشته باشیم می توان به این دسته از کودکان کار وطنی، این عنوان را داد.آری کودکان کار دسته های گوناگونی دارند، گلفروشها که از چهره معصومشان برای گل فروشی استفاده می کنند، فال و آدامس فروشها که از چشم های بزرگ خود برای جلب ترحم بهره می برند، لنگ فروشها که چهره خشن تری دارند و به دنبال مشتریان داش مشدی هستند و هزاران گروه و دسته دیگر که هر روزه شاهد فعالیت آنها هستیم.


امروزه کار کودک بیشتر در کشورهای در حال توسعه جهان رواج دارد، جاییکه میلیون‌ها کودک در سنین کودکی به کار مشغول می‌شوند با این هدف که به امرار معاش خود و خانواده خود کمک نمایند. اکثر آنها برای ساعات طولانی و با مزدی اندک و یا بدون مزد مشغول به کار هستند. بسیاری در شرایط خطرناک کارمی‌کنند. مبارزه با این نوع کارهای خطرناک و استثماری به خاطر پراکندگی و دور از چشم بودن، بسیار دشوار است. کودکانی که در اقتصادهای غیررسمی شهرهای گسترده، یا نواحی دوردست روستایی، یا پشت درهای بسته خانه‌ها و از جمله خانه خودشان مشغول کارهستند، از دسترسی عملی بازرسان کار خارج هستند. الغای کار کودک به خاطر فقر و از جمله فرهنگ فقر که از نسلی به نسلی دیگر منتقل می‌شود و موجب می‌شود برخی خانواده‌ها برای کار کودک ارزش بیشتر قائل باشند تا برای تحصیل کودکان، بسیار دشوار است.

وجود کودکان کار و خیابان در جامعه یکی دیگر از آسیب‌های اجتماعی است که در حال حاضر شاهد آن هستیم، این معضل آنچنان در جامعه رو به رشد است که  اگر کمی با دقت بیشتر بر سر هر خیابان و  میادین پررفت و آمد شهر توجه کنید، در می یابید که این کودکان با وجود سن کم‌شان با در دست داشتن دسته گل، مقداری شکلات، دستمال کاغذی و  هزار وسیله رنگارنگ دیگر از صبح تا شب به دنبال لقمه نانی  می دوند تا پاسخگوی خرج و مخارج خانواده یا ارباب‌شان باشند.

پسرک 10 سال بیشتر ندارد اما خوش لباس و تمیز به نظر می رسد، موهای کوتاه و مرتبی دارد، پیراهن چهارخانه  ای بر تن کرده و یک شلوارجین پوشیده است، کوله پشتی بر شانه ها انداخته است و در دستش بسته هایی از خودکار های رنگی گرفته و وارد واگن خانوم ها در مسیر مترو بهشتی-آزادگان می شود.با صدایی  بلند رو مسافران می گوید؛ خانوم های محترم من خواننده ی معروف بین المللی هستم اگر می خواهید برایتان بخوانم از من یک بسته خودکار رنگی بخرید.دختر 15 یا 16 ساله ای که خیلی خوش لباس بود  او را همراهی می کرد آرام گفت؛ اول بخوان تا خوششان بیاید و بخرنند، پسرک که گویا منتظر همین جمله بود، شروع کرد به خواندن آهنگی که گویا برای خواننده آن ور آبی است، صدای زیبایی داشت اما کسی برایش دست نزند و بلند رو به مسافران گفت؛ حداقل دست بزنید تا ضایع نشوم و دختری که همرا او بود هم حرف پسرک را تکرار کرد.

 

مسافران شروع به تشویق پسرک کردند و   5 نفر خودکار رنگی خریدند پسرک خوشحال 3 آهنگ دیگر خواند و دختر با اخم و ایما و اشاره به پسرک گفت؛ دیگر نباید بخواند، پسر زود پیروی کرد و در ایستگاه راه آهن مترو پیاده شدند. مسافران به یکدیگر می گفتند چقدر صدای پسرک زیبا بود اما چه فایده معلوم نیست چه آینده ای در پیش دارد اما کاش واقعا خواننده می شد و کار کردن در کودکی استعدادش را  تحت تاثیر قرار ندهد.ماجرای کودکان کار در هر مترو و واگن و پارک و خیابان  ادامه دارد، گاهی در واگن های مترو و پیچ های پارک ها می دوند، می خندند و سرو صدا ایجاد  می کنند، گویا یادشان می رود باید کار کنند این لحظه کودک هستند و گاهی خسته در صندلی که اگر جای باشد می خوابند.


دنیای عجیبیست دنیایی که  در آن کودکی 3 ساله تمام بازی ها اندروید را بلد است و خواسته هایش برای خرید گوشی و لپ تاپ و تبلت و .... اندازه حقوق یک یا چند ماه یک کارمند و کار گر است اما در گوشه ای دیگر کودکانی که از حق ترین حقوق خود همچون تحصیل، امنیت، یک خواب آرام محرومند و مانند بزرگتر ها دغدغه پول در آوردن دارند البته نه برای تحصیل، امنیت و یا یک خواب آرام و یا خرید لپ تاپ و گوشی و ... .زخم هایی در اجتماع وجود دارد که به آن ها عادت کرده ایم؛ عادت کرده ایم که در پی درمان نباشیم و پس از مدتی می پذیریم که جزیی از زندگیمان باشد  شیشه ای که باعث بریدگی و ایجادزخم ها می شود تیزتر از آن است که بتوان با خرید چسب زخمی آن  را درمان کرد.


کسی برای این کودکان در روز جهانی کودک برنامه ریزی نکرده است، تا حداقل برای یک روز آنها در حد و اندازه خود دیده شوند و زندگی کنند.اگر امروز به داد کودکان نرسیم فردا دیر است و دشمن برای اینکه ارزش های دینی و فرهنگی ما را به نابودی بکشاند برای آنها سرمایه گذاری کرده است.دشمن در برنامه های خود به دنبال این است که آمال مقام معظم رهبری که کودکان هستند را از صحنه حذف کنند به همین دلیل کانون فعالیت های خود را در همین راستا برنامه ریزی کرده است.


اکنون همه آن روزها را در کودکان خود جستجو می کنیم، بچه هایی که خواسته هایشان، نوع حرف زدن، آرزوها و بازی هایشان متفاوت شده است، دیگر از توپ و عروسک پلاستیکی خبری نیست هر چه هست تکنولوژی و رد و بدل کردن اطلاعات در مورد آخرین مدل خودرو ، گوشی همراه و بازی های رایانه ای است.وجه مشترکمان با کودکان امروز، شاید فقط همان احساس مشترک کودکی باشد، بچه هایی که جستجوگر هستند و به دنبال کشف ناشناخته ها البته با ادبیات خاص امروزی، آنها هم مثل کودکان دیروز آرزوهایشان را نقاشی می کنند، مداد رنگی همان است و مداد سیاه همان، تنها تفاوت در ظاهر رنگارنگ آنهاست.هر چند که از روزهای کودکی سالهاست فاصله گرفته ایم اما خجالت را کنار بگذارید، همراه با غنچه های باغ زندگی بار دیگر کودکی کنید، بازی، شیطنت، سر و صدا و یک بار دیگر کودکی را فریاد بزنید و فارغ از مشکلات روزمره زندگی لحظه های خوش بچگی را مزه مزه کنید.روزی به نام دیروز ما و امروز فرزندانمان رقم خورده، «روز جهانی کودک»، تا بار دیگر کودکی را مرور کنیم، به بچه ها بها دهیم، با اجرای برنامه های شاد خنده برلب های آنها بنشانیم و حقوق به حق آنها را گوشزد کنیم و بگوییم هر کودکی از بدو تولد حق دارد زندگی آسوده و راحتی داشته باشد.

این روز را مرور می کنیم تا همه آنان که متولی هستند اعم از والدین و مسوولان بار دیگر وظایف خود را ورق بزنند و اشتباهات خود را در مورد نوع رفتار با کودکان از دفتر زندگی پاک کرده و جای آن آرامش، امنیت و شادی بنویسند.بیایید در این روز به همه کودکان سرزمین مان شادی هدیه دهیم، غم ها و غصه ها را به غول چراغ جادو بسپاریم، و صفحه ذهن بچه ها را از امید، زیبایی، و پنجره ای باز رو به آینده ای روشن پر کنیم تا در آینده بتوانیم از ثمره و نتیجه این میوه های باغ زندگی بهره ببریم ، بیاید کودکی کنیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.