ایران اسلامی در مسیر تکامل خود به دهه حساس و تعیینکننده پیشرفت و عدالت رسیده است که در این مرحله بیش از هر زمان نیاز به همگرایی، همفکری و همکاری در مقیاس ملی داریم.این همدلی و همگرایی ملی نیازمند یک نقشه راه روشن بود که مقام معظم رهبری با نامگذاری امسال به نام سال «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی» افقی یک ساله را که نه بلکه چندین ساله را فرا راه مردم و مسئولین گشودند.تا زمانی که خاستگاه فرهنگ اقتصاد بر پایه مفاهیمی همچون سودمحوری، سرمایهسالاری و تکثرگرایی استوار باشد و کارشناسان و مدیران اقتصاد وفادار به آن دسته معادلات باشند، جهاد اقتصادی مورد نظر نظام اسلامی تحقق پیدا نخواهد کرد.هرگاه مفاهیم، تعاریف، سیاستها، قوانین، ساختارها، ضوابط و مدیریت اقتصاد، حول محور اقتصاد سرمایهداری تعریف شود نمیتوان از تولید ثروت بر پایه جهاد، اخلاص و ایثار حرفی به میان آورد، پس میتوان نتیجه گرفت، کیفیت و نوع فرهنگ حاکم بر اقتصاد است که میتواند پذیرای مفهوم ارزشی جهاد باشد یا نباشد.
در بین متغیرهای نظامهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، فرهنگ اصلیترین و با اهمیتترین متغیر محسوب میشود لذا شکلدهنده و جهتدهنده به دیگر نظامها از جمله اقتصاد است.در این میان جهاد اقتصادی مفهومی ارزشی در فرهنگ اسلامی است که بیانگر تلاش و مجاهدت مقدس در عرصههای مختلف اقتصادی است در دهههای گذشته نیز شاهد حضور این مفهوم به همراه موضوعاتی از قبیل جهاد نظامی، جهاد سازندگی، جهاد علمی، جهاد فرهنگی و غیره بودیم.خاستگاه مفهومی جهاد، ایثار و تلاش مضاعف در راستای جلب رضایت باری تعالی است و اضافه شدن کلمه جهاد به دیگر مفاهیم و موضوعات موجب ارتقا و تعالی معنای آن موضوع میشود.جهاد اقتصادی به معنای کار و کوشش ایثارگرانه با قصد قربت در صحنه جنگ اقتصادی با دشمن است، بر این مبنا لزوم تحول و تغییر نگاه و رویکرد به مقوله اقتصاد ضرورت مییابد.جهاد اقتصادی نظریه ممتازی در بین نظریات اقتصادی موجود دنیاست که در صورت تحقق همه جانبه آن شاهد انقلابی عظیم در عرصه اقتصاد جهانی خواهیم بود.
برای برونرفت جامعه اسلامی
از تحریم، تهدیدات و جنگ اقتصادی دشمن علیه نظام اسلامی باید استراتژی
اقتصادی را حول محور استراتژی جنگ فرهنگی باز تعریف نمائیم در این صورت
عرصه اقتصادی نیز همچون عرصه فرهنگ، صحنه کارزار و جنگ میشود.بنابراین اگر جنگ اقتصادی
دشمن توسط مسئولین و مردم به طور صحیح درک نشده باشد و اگر جهاد اقتصادی
صرفا معطوف به رشد مادی و رفاه و بالارفتن قدرت مادی همچون کشورهای ژاپن و
چین فرض شود مفهوم جهاد اقتصادی از معنای اصلی خود تهی شده و جهاد در
معنایی به کار برده خواهد شد که بیشتر شبیه یک مسابقه است تا جنگ، در فصل
جهاد و فرض هجمه و هجوم دشمن حتمی است و در آن صحنه درگیری جبهه حق و باطل
با همدیگر در حال تقابل هستند، در صورت درک چنین مسئلهای است که می توان
از همه آحاد، اصناف و اقشار انتظار داشت که در عرصه اقتصاد تا مرز شهادت
فعالیت نمایند و تولید، توزیع و مصرف جامعه را در زمینه برتری جبهه حق بر
باطل به حرکت درآورند.از محورهای مهم دیگر در عرصه
اقتصاد اسلامی، اقتصاد فرهنگ است که شامل همه منابع انسانی، مالی،
تجهیزات، سخت افزار، فضا و امکانات است. اقتصاد مربوط به بخش فرهنگ نقش
مؤثری در پیشرفت فرهنگ اسلامی در سطوح مختلف جامعه دارد.اگر توسعه اقتصاد فرهنگ
مبتنی بر فرهنگ اقتصادی منبعث از اسلام نباشد، نه تنها موجب پیشرفت جامعه
اسلامی نمیشود، بلکه به عنوان یک اهرم بازدارنده و مخرب عمل میکند و مانع
پیشرفت فرهنگ اسلامی در تمامی ابعاد خواهد شد.
پس اگر فرهنگ اسلامی را پایه و اساس شکلگیری تمامی پدیدهها از جمله نظام اقتصادی بدانیم، آنگاه درخواهیم یافت اقتصاد فرهنگ تابعی از فرهنگ اقتصاد است که امروزه از آن بعنوان مکتب اقتصادی یاد میشود پس جهاد اقتصادی یکی از ارکان مکتب اقتصاد اسلامی است و دیگر ارکان شامل عدالت اقتصادی، تدبیر معیشت و عقلانیت اقتصادی، الگوی تولید، توزیع و مصرف اقتصادی است. ارکان مذکور اصطلاحا فرهنگ اقتصاد نامیده میشود. حال اگر اقتصاد خالی از این ارکان باشد دیگر نمیتوان آن را اقتصاد اسلامی نامید پس اسلامیت اقتصاد وابسته به وجود معنویت، عدالت، عقلانیت در عرصه تولید، توزیع و مصرف ثروت، برخاسته از فرهنگ اسلامی است.فرهنگی که بر پایه معنویت، عدالت و عقلانیت دینی بنا شود، فرهنگ سالم، مقتدر و بالنده خواهد بود و آن گاه حضور و جریان این فرهنگ در سایر ابعاد جامعه از جمله حضور فرهنگ در نظام سیاسی، حضور فرهنگ در نظام فرهنگی و حضور فرهنگ در نظام اقتصادی موجب سلامت نظام سیاسی، فرهنگی و اقتصادی میشود.الگوی موجود اقتصاد فرهنگ، با غفلت از جایگاه شاخصهای اصلی فرهنگ دینی (همچون فرهنگ خانواده، تعلیم و تربیت، عدالت، وقف، ایثار، انفاق و...) و پررنگ کردن شاخصههای فرهنگی مادی در عرصه امور مهمی چون هنر و گردشگری و رسانه، امور اهمی چون قرآن، مسجد، بقاع متبرکه، اوقاف و غیره را در حاشیهای از ردیفهای چندگانه برنامه و بودجه و در عرض فرهنگسرا، موسیقی، میراث فرهنگی، اخبار سینما و... قرار میدهد.
مشکل جدی گردشگری ایران این است که نگاه صنعتی به آن وجود ندارد که بتوان از طریق آن، بازار مصرف، قیمت و چگونگی فروش خدمات، امکانات، سرویسها و زیرساختهای آن را تعریف و شناسایی کرد.صنعت گردشگری ایران حلقه واصله برای تولید انبوه را ندارد. در ایران افراد به صورت انفرادی به سفر میروند و بعد از سفر برایشان چیزی باقی نمیماند و گویی سفرشان تمام شده در حالی که سفر هر گردشگر باید زمینهای برای سفر یک فرد دیگر باشد و این امر میسر نمیشود مگر با سفرنگاری و ثبت اطلاعات سفر و نشر و توسعه این اطلاعات.جریان اطلاعات در دنیای امروز حکم جریان خون در بدنه ساختارهای اجتماعی را دارد و بسیار حیاتبخش است و این جریان آزاد اطلاعات است که جوامع انسانی را زنده نگه میدارد.در همین راستا صنعت گردشگری نیز برای رشد نیاز به اطلاعات درست و دقیق و جریان درست این اطلاعات دارد در حالی که در حال حاضر صنعت گردشگری کشور از فقر اطلاعات رنج میبرد و اطلاعات گردشگری دقیق و در دسترس برای گردشگران وجود ندارد. عادت ثبت سفر و اشتیاق گردشگران به سفرنگاری تاحد زیادی میتواند این خلأ را پرکند.
دیدن بناهای تاریخی نه تنها در هنگام سفر لذتبخش است بلکه پس از سفر نیز خاطرات آن روح و روان گردشگران را شاد میکند بر همین اساس یکی از لذتهای سفر، خرید یادبودهایی از مقاصد سفر است.این یادبودها که اغلب از صنایع دستی بومی هر کشور است نه تنها یادگاری از یک منطقه محسوب میشود بلکه در مبدا سفر موجب اشتغالزایی و کارآفرینی برای مردم بومی و محلی است.شاید بتوان گفت یکی از دلایل ادغام گردشگری، میراث فرهنگی و صنایع دستی در جمهوری اسلامی ایران ارتباط تنگاتنگ این سه حوزه بوده که هر کدام موجب توسعه دیگری میشود.در این میان به نظر میرسد، گردشگری نقشی محوری داشته و میراث فرهنگی و صنایع دستی بازوهایی برای توسعه این صنعت است.برگزاری تورهای فرهنگی و تاریخی، ایجاد بازارچه های دائمی صنایع دستی در مراکز تاریخی و تفریحی، امکان بازدید و خرید مجازی صنایع دستی استانها و اقدامات مشابه میتوانند موجب توسعه و رونق همهجانبه میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری کشور شود.
گردشگری ایران انگار در سال گذشته دچار یک انقلاب اساسی شده است. هتلهای چهار و پنج ستاره اغلب شهرهای دیدنی ایران تا پایان پاییز رزرو شده و از هماکنون برای سال جدید میلادی که از دیماه آغاز میشود، تقاضاها در حال ارسال به اقامتگاههای گردشگری کشور است.بنابر آمار سازمان گردشگری، حجم ورود جهانگردان به کشور طی پنج ماه نخست امسال نسبت به مدت مشابه سال قبل دو برابر شده است.اما طبیعتا با افزایش تعداد گردشگران، تهدیدهای این مقوله نیز افزایش پیدا می کند؛ تهدیدهایی که بخشی از آن از نوع امنیتی است و ممکن است از سوی همین گردشگران متوجه کشور شود اما این مقوله موضوع یادداشت حاضر نیست بلکه خطری است که امنیت گردشگری و احیای وجهه بین المللی ایران در این مقوله را تهدید می کند و به نظر می رسد باید مورد توجه جدی تر مسئولان امنیتی و انتظامی کشور قرار گیرد، مانند اتفاقی که چند روز قبل برای چهار گردشگر فرانسوی به وجود آمد و دو سارق سابقه دار با یک ترفند حرفه ای اقدام به سرقت اموال این گردشگران کردند البته پلیس در اقدامی شایسته پس از دستگیری سارقان به نحو مقتضی از گردشگران نیز دلجویی به عمل آورده است اما آنچه از این دلجویی مهم تر است آن که مجازات مجرمانی که با این دست جرایم، امنیت گردشگری و سرمایه گذاری کشور را به مخاطره می اندازند باید به اندازه ای سنگین باشد که به معنای واقعی کلمه بازدارندگی آن مفهوم پیدا کند.
مجرمی که علیه یک گردشگر خارجی اقدامی انجام می دهد در واقع علیه امنیت اقتصادی و سرمایه گذاری کشور فعالیت کرده است و طبیعتا مجازات چنین فردی با کسی که جرمی را علیه یک ایرانی انجام می دهد، می تواند متفاوت باشد.به نظر می رسد قانون نیز دست مجریان را در این زمینه باز گذاشته و از این لحاظ محدودیتی نباید وجود داشته باشد.با توجه به فضاسازی منفی چند دهه اخیر رسانه های خارجی علیه کشورمان، کوچک ترین اخبار منفی می تواند بازتاب یبن المللی زیادی داشته باشد و امنیت گردشگری کشور را به مخاطره بیندازد.اتفاقا رونق اخیر ایجاد شده در صنعت گردشگری کشور فرصت بسیار مناسبی است که این تصویر منفی به بهترین شکل از اذهان پاک شود؛ چیزی که تقریبا قریب به اتفاق جهانگردان خارجی که ایران را دیده اند، نسبت به آن اذعان دارند.به هر حال سال گذشته 4.5 میلیون گردشگر خارجی وارد ایران شده اند و هر گردشگر با ورود خود به طور متوسط حدود 1500 دلار هزینه می کند. کدام کشوری است که از این درآمد قابل توجه چشم پوشی کند؟
ایران از جاذبه های مختلف فرهنگی ، طبیعی ،تاریخی و مذهبی بوده و ظرفیت های مختلفی در عرصه های متنوع و متعدد گردشگری داردجذب گردشگران سبب توجه جهانی به کشورمان و رشد و توسعه اقتصادی وهمچنین شناخت فرهنگ و تمدن ایرانی می شود.بی شک بهره گرفتن از علم معماری و استفاده از معماران برتر، سبب ساخت بناهای خاص و تقویت معماری شهری شده و مروری بر موضوع توریسم و گردشگری نشان می دهد کشورها و شهرهایی که از معماری خاص و جذابی برخوردارند، بیشترین گردشگر را جذب می کنند.امروزه صنعت گردشگری در جهان توسعه فراوانی یافته و بسیاری از کشورها از این طریق توانسته اند وضعیت خویش را تا حد درخور توجهی بهبود بخشیده و بسیاری از مشکلات خود از قبیل بیکاری، پایین بودن سطح درآمد، سرانه و کمبود درآمد ارزی را پوشش دهند. آنچه باید در جذب گردشگر قرار گیرد، لزوم استفاده از معماری شهری است،در کنار مرمت و بازسازی آثار تاریخی باید حداقل محدوده های این اماکن، هتلها و اقامتگاه ها، بازارها، فضاهای تفریحی و … با معماری تحسین برانگیز ایرانی اسلامی جذابیت دوچندان بگیرد و بی شک این هزینه ها، سرمایه گذاری های ماندگار و سودآوری در میان مدت است.
گردشگری در ایران به تنهایی این امکان را دارد که تمام نیازهای ارزی کشور را تامین کندسهم ایران با ظرفیت های بسیار بالایی که در گردشگری دارد سهم قابل توجهی نیست از 1250 میلیارد دلار درآمد ارزی کشورها درصد سهم ایران را باید بتوانیم به حدود 3 درصد افزایش دهیم.گردشگری صنعتی سالم سبز و فعالیت اقتصادی است که کمترین آلایندگی را دارد درآمد بعضی از کشورها از صنعت توریسم با درآمد نفتی کشورمان برابری می کند و گاه بخش اعظم درآمد یک کشور از این طریق تامین می شود، با ورود یک گردشگر چندین شغل غیرمستقیم ایجاد شده و گردشگران می توانند اقتصاد یک روستا، شهر ،منطقه و کشور را تحت تاثیر قرار دهند.از محل گردشگری می توان درآمدی معادل درآمد نفتی کشور داشت.
در این میان باید توجه داشت اقتصاد شهری به نوعی ارتباط مستقیم با اقتصاد ملی دارد و هر گونه تلاش برای توسعه اقتصاد شهری از مسیر دستیابی به اقتصاد مقاومتی میسر خواهد شد و مدیریت شهری در کنار اهتمام دولت زمانی میتواند به این هدف نائل آید که توسعه تجاری و اقتصاد شهری را با جذب سرمایههای سرگردان و فراهم آوردن امکان سرمایهگذاری در بخشهای مختلف شهری مدنظر قرار دهد تا تحول اقتصادی صورت بگیرد.ظرفیتهای گردشگری و توریستی کشور میتواند زمینه مناسبی برای توسعه و رونق اقتصادی کشورباشدبر این اساس میتوان با توسعه زیرساختهای گردشگری و استفاده از سرمایهگذاری داخلی و خارجی زمینه توسعه گردشگری شهری را در شهرهای کشور گسترش داد. نگاهی به لابلای بندهای ابلاغیه اقتصاد مقاومتی، موضوعی به نام سبک زندگی را مطرح میکند.سبک زندگی مجموعهای از رفتار مصرفکنندگان کالا و خدمات را تشکیل میدهد که از نگاه آنان به بازار کشور سرچشمه میگیرد.سبک زندگی دقیقا آن نوع تفکر، بینش و خرده فرهنگهایی است که شخص را متمایل به مقدار و نوع مصرف کالا و خدمات میکند؛ مصرفی که کمیت و کیفیت زندگی شخصی او را میسازد.نگاهی به روح و شاکله ابلاغیه اقتصاد مقاومتی نشان میدهد تکیه به تولید داخلی و مدیریت واردات، اصول اصلی آن است.روشن است تولید داخلی آن گاه رونق خواهد گرفت که در کنار رفع موانع، مصرفکننده ایرانی در سبک زندگیاش به استفاده از این کالاها اقبال نشان دهد. در شرایط خاص اقتصادی کنونی نیز، طرح«اقتصاد مقاومتی» که اصول آن توسط رهبر معظم انقلاب امام خامنهای ارائه شد قادر خواهد بود تا نظام جمهوری اسلامی را در نبرد اقتصادی جدید دشمن سربلند خارج کندپویا کردن و تحقق و تلاش آحاد جامعه و حاکمیت برای استفاده بهینه از ظرفیت موجود در جامعه، یک مفهوم برجسته از اقتصاد مقاومتی میتواند باشد.اقتصاد مقاومتی راهکار دیرینه جمهوری اسلامی ایران است، در 35 سال انقلاب مردم به خوبی معنای مقاومت و اقتصاد مقاومتی را درک کردهاند، مردم ما هرگاه از فرمول مقاومت که توسط رهبر انقلاب آموزش داده شد استفاده کردند، توانستند با موفقیت از موانع و چالشهایی همچون تحریمهای اقتصادی عبور کنند. رهبر معظم انقلاب بسیار بر موضوع کاهش اتکا به منابع و ذخایر نفت تأکید داشتهاند، این کار موجب افزایش ضریب مقاومت اقتصاد ما خواهد شدزیربنای مبانی اقتصاد مقاومتی که از سوی رهبری ابلاغ شده است استفاده از همه ظرفیت های اقتصادی در کشور است صنعت گردشگری یکی از مهمترین موتورهای محرک اقتصادی کشور است بخش گردشگری می تواند یکی از شاخص ترین رشته های فعالیت اقتصادی در محقق شدن اقتصاد مقاومتی باشد.
حج ابراهیمی همانند روزه، کارگاه تقواست. خداوند در آیاتی از قرآن بر دست یابی به تقوا به عنوان راهبرد اصلی شریعت اسلامی تاکید دارد؛ زیرا میزان و معیار الهی در سنجش آدمی همان تقواست. امامان معصوم نیز بر پنج عنصر اساسی در شریعت اسلامی یعنی نماز و روزه و زکات و خمس و ولایت تاکید دارند.
چرایی و چگونگی جایگاه حج در تحقق و دست یابی تقوا
در آموزههای قرآنی نفس، واژهای است که به ذات خداوند نیز اطلاق شده است.
واژه نفس دارای معانی چندی است. بنابراین وقتی ما از نفس انسان سخن
میگوییم نمیتوان به این حقیقت، نگاه ضد ارزشی داشت؛ بلکه نفس در ذات خود
یک ارزش است؛ زیرا از مخلوقات الهی است و هر مخلوقی یک ارزش است؛ زیرا تا
خیری در آن نباشد، مخلوق نمیشود. اما وقتی به نفس آدمی با توجه به
متعلقات آن مینگریم، آن زمان است که از نفس خوب و بد سخن به میان میآید.
از همین روست که گاه نفس در آیات قرآنی ارزشی و گاه ضد ارزشی میشود. به
این معنا که اگر جهتگیری نفس به سوی کمال باشد و وجه الله باشد یا شود، در
آن صورت یک امر مثبت و ارزشی و خوب خواهد بود، و اگر از این کمال رو
برگرداند، این رویگردانی نفس از کمال و وجه الله موجب میشود تا به عنوان
یک امر منفی و ضد ارزشی در آید.
هنگامی که نفس انسانی از کمال روی بر
میگرداند، در حقیقت پشت به الطاف الهی کرده و نوری را جذب خود نمیکند و
در تاریکی قرار میگیرد که از آن به دفن نفس تعبیر میشود. (شمس، آیا 7 تا
10) در این حالت است که در آموزههای قرآنی سخن از ظلم انسان به نفس سخن به
میان میآید؛ یعنی جنبه شبه مالکی انسان بر جنبه امانی آن غلبه کرده و
تصرفات باطلی را انجام میدهد؛ زیرا تصرف نادرست و باطل در ملک امانی به جز
در محدوده تعریف و تعیین شده ناروا و باطل است. لذا ازظلم به نفس سخن به
میان آمده است؛ زیرا همواره ظالم غیر از مظلوم است؛ پس اینکه سخن از ظلم
نفس به میان میآید، در ارتباط با همین تفاوت میان نفس شبه مالکی انسان با
نفس امانی است که در اختیار انسان است. (بقره، آیه 57؛ آل عمران، آیه 117)درآیات
قرآنی بیان شده است که انسان بر عهد الست خود باقی نمیماند و عهد و پیمان
میشکند (اعراف، آیه 172) و به جای آنکه خدا را معبود خود قرار دهد و او
را عبادت کند، خدایش را هواهای نفسانی و تعلقات آن قرار میدهد. (فرقان،
آیه 43؛ جاثیه، 23)این بدان معناست که انسان نفس الهی و امانی خود را
در یک فرآیندی دفن (دسیسه) میکند و به جایی میرسد که به جای خدا پرست،
خودپرست میشود. (همان) خداوند در آیات قرآنی به این فرآیند و چگونگی جا به
جایی خدا و خود اشاره میکند. البته همه در آغاز در حالت تسویه و اعتدال
نفس هستند، (شمس، آیه 7؛ انفطار، آیه 7) ولی با پیروی از هواهای نفسانی و
دست زدن به فسق و فجور، این نفس معتدل و مستوی را دفن میکند(ونفس وما
سواها،شمس، آیات 7 تا 10) و در نهایت با پیرویهای کورکورانه از خواستهها
و هواهای نفسانی(اعراف، آیه 176؛ کهف، آیه 28؛ طه، آیه 15؛ قصص، آیه 50)،
خداپرستی را کنار گذشته و به خود پرستی میرسد. (فرقان، آیه 43)
نفس متصل و نفس منفصل
در آیات قرآنی به این حقیقت اشاره شده که انسان دارای دو نفس متصل و نفس منفصل است. نفس متصل همین نفسی است که در درون ماست؛ یعنی وقتی روح در آدمی دمیده شد و انشای دیگر و یک شبه جهش از کمیت به کیفیت رخ داد (مومنون، آیه 14) این روح مجرد در کالبد تن قرار گرفت، روان و نفس آدمی شکل میگیرد. در حقیقت نفس و روح وروان نام یک حقیقت در آدمی است با دو نگاه متفاوت؛ اگر به دیده تجردی نفس نگاه شود، نامش روح و جان است؛ و اگر نفس به دیده غیر تجریدی و به عنوان مدیر کالبد نگاه شود، در این صورت نام نفس و روان به روی آن گذاشته میشود. این نفسی که با انسان است و مدیریت کالبد او را به عهده دارد و در اصل روح مجرد است، به سبب تعلق به بدن، گرایشی به مادیات پیدا میکند که همین گرایش اگر مدیریت نشود به هواهای نفسانی میانجامد و انسان را از وجه الهی و گرایش به کمال باز میدارد. از آنجایی که فرزند در جهان مادی در حکم نفس انسان است، انسان چنین گمان میکند که بخشی از وجودش به فرزندان و ذریه او منتقل میشود که البته تصور و گمانی درست است؛ زیرا انسان در خلقت جسم فرزندش نقش دارد و از همین رو، احساس تعلق شدید به فرزندش میکند و گمان نسبتی با فرزند دارد که البته در قیامت این نسبت نیز برداشته میشود؛ زیرا در آنجا تعلق روح به بدنی است که از والدینزاده نمیشود و رشد و نمو پیدا نمیکند، بلکه کالبد هر انسانی در قیامت از زمین آنجا روییده میشود چنانکه گیاه میروید. (مومنون، آیه 101) هرچند که اگر به واقع به خلقت خود در زمین بنگریم همین رویش از زمین را مییابیم، ولی به دلیل اینکه والدین نقشی در این رویش گیاهی ما از زمین دارند، نسبت خویشی را برای خود اثبات کرده و قوانینی چون ارث و مانند آن بار میشود. (آل عمران، آیه 37؛ نوح، آیه 17)به هر حال، یک نوع ارتباط تنگاتنگ میان انسان و فرزندان وجود دارد. از همین رو باید گفت که فرزند همان نفس منفصل و جدا شده هر انسانی است.
مال، همسر و فرزند فتنه و دشمن آدمی
بر
اساس آموزههای قرآنی، برخی از امور به عنوان امتحان در زندگی هر انسانی
مطرح است و ابتلا و امتحان از سنتهای الهی است. (آلعمران، آیه 14؛
عنکبوت، آیات 3 و 4)بر اساس آیات قرآنی مال و فرزند دو چیزی است که
انسان بدان آزموده میشود: وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ
وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ؛ و بدانید
که اموال و فرزندان شما وسیله آزمایش شما هستند و خداست که نزد او پاداشى
بزرگ است. (انفال، آیه 28؛ و هم چنین تغابن، آیه 15)اما برخی از همین
فرزندان که نفس منفصل انسان هستند نه تنها وسیلهای برای آزمون الهیاند،
بلکه دشمن آدمی میباشند. خداوند در آیه 14 سوره تغابن میفرماید: یَا
أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلَادِکُمْ
عَدُوًّا لَّکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، در حقیقت
برخى از همسران شما و فرزندان شما دشمن شمایند، از آنان بر حذر باشید.
در
آیه 15 سوره تغابن بیان شده که مال و فرزند وسیله آزمون الهی هستند؛ یعنی
تفاوتی میان فرزندی با فرزند دیگرنیست، بلکه همه فرزندان به عنوان وسیله
آزمون و امتحان خواهند بود؛ اما در آیه 14 سوره تغابن بیان میشود که برخی
از همین وسایل امتحان دشمن آدمی خواهند بود و باید انسان مواظب باشد گرفتار
دام دشمنی چون فرزند نشود که او را به هلاکت میکشاند. خداوند در آیه
80 سوره کهف بیان میکند برخی از فرزندان که دشمن انسان میشوند کسانی
هستند که انسان را به کفر و طغیان میکشانند و والدین را گمراه کرده و از
صراط مستقیم هدایت الهی دور میسازند. خضر(ع) به عنوان عالم ربانی که علم
لدنی داشت، فرزندی را میکشد و در پاسخ اعتراض موسی(ع) میفرماید: وَأَمَّا
الْغُلَامُ فَکَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَیْنِ فَخَشِینَا أَن یُرْهِقَهُمَا
طُغْیَانًا وَکُفْرًا؛ و اما نوجوان، پدر و مادرش هر دو مؤمن بودند، پس
ترسیدیم مبادا آن دو را به طغیان و کفر بکشد. امیرمومنان (ع) در باره
زبیر بن عوام میفرماید: ما زال الزبیر یعدّ منا اهلالبیت حتی نشأ ابنه
عبدالله؛ زبیر پیوسته در زمره ما اهلبیت بود تا آنکه فرزندش عبدالله به
دنیا آمد. » (الاستیعاب، ج3، ص 906، رقم 1535)
در جایی دیگر نقل شده که آن حضرت(ع) فرمود: ما زال الزّبیر رجُلاً منّا أهلَ البیتِ حتّی نشأ ابنه المشئومُ عبدالله؛ زبیر همیشه از ما اهل بیت بود تا زمانی که فرزند نا مبارکش، عبدالله بزرگ شد. (أسد الغابه، ج 3، ص 243، رقم 2947؛ و نیز شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 79)این عبدالله از دشمنان کینهتوز اهلبیت علیهمالسّلام بود که عایشه را برای حضور در جنگ جمل تحریک کرد و صلوات بر اهلبیت و پیامبر را از خطابهاش حذف کرد و. . . وی در سال 64 ه ق به خلافت رسید و در زمان عبدالملک بن مروان توسط حجاج بن یوسف به قتل رسید. پس فرزندان نه تنها وسیلهای برای آزمون الهی هستند، بلکه باید توجه داشت که این نفس منفصل آدمی میتواند دشمن اصلی آدمی باشد؛ چنانکه دشمنترین دشمنان انسان همان نفس متصل آدمی است و پیامبر(ص) میفرماید: أعدی عدُوِّکَ نفسُکَ الّتی بینَ جَنْبَیْک؛ دشمنترین دشمنان تو نفس تو است که در درون تو جای دارد. (عوالی اللئالی ،ابن ابی جمهور احسایی ج ۴ ص ۱۱۸ ح۱۸۷؛ عُدَّةُ الدَّاعِی، ابن فهد حلی، ص۳۱۴؛ بحارالانوار ،علامه مجلسی: ج ۶۷ ص ۳۶ )بنابراین نفس منفصل یعنی فرزندان نیز دشمن بسیار خطرناکی همانند خود نفس انسان و هواهای آن است که باید مواظب آن بود تا انسان را به هلاکت نرساند.
حشر با محبوب
در آموزههای قرآنی و روایی این معنا مورد تاکید است که انسان با هر چیزی که محبوب اوست در قیامت محشور میشود. از این رو آدمی چون عادت کرده تا با امور باطلی چون مال و قدرت و ثروت و زن و مانند آن که زینت زندگی دنیاست (آل عمران، آیه 14) خود را سرگرم کند و بدان دل بندد و آنها را محبوب بلکه خدای خود قرار دهد(فرقان، آیه 43؛ جاثیه، 23)لذا در قیامت هم با همانها محشور میشود. امام باقر(ع) میفرماید: الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَب؛ انسان با محبوب خود ملازم و همراه است. این تلازم و همراهی ،همیشگی است. پس هر چیزی که در دنیا محبوب آدمی شد در آخرت با آن محشور خواهد شد. مومنان شدت دوستی شان با خداست و از همین روست که در آخرت با خدایند(بقره، آیه 165) در روایات بسیاری نیز آمده است که کسی که دوست داشت با امامحسین(ع) باشد در آخرت با امام حسین (ع) و شهدای کربلا محشور میشود. (وسائل الشیعه، ج 393، ص10)پس انسان اگر نفس متصل و منفصل خویش را بیش از خدا دوست داشته باشد و حتی آن را بپرستد، باید خود را با آن در دوزخ بیابد؛ زیرا نفس شیطانی در دوزخ خواهد بود و انسان نیز در آنجا با همان محبوب خودش ملازم و همراه است و از درون و بیرون خواهد سوخت.
کشتن نفس منفصل در قربانگاه حج تقوایی
انسان برای اینکه به تقوا برسد، میبایست همان طوری که نفس متصل خویش را به قربانگاه میبرد و هواهای نفسانی خود را میکشد تا نور الهی تجلی کند و جلوههایش دل و بیرون را روشن نماید، همچنین بایدنفس منفصل خویش را به قربانگاه برد وعلاقه وعشق به او را در دل خود بکشد. در آموزههای قرآنی و مناسک حج به آدمی میآموزند چگونه از محبوبهای دنیوی چون مال و قدرت و ثروت و زن و فرزند و مانند آن دست بکشد و خود را در پارچه سفید آرام تنها به عنوان یک بنده ببیند و دور حق بگردد و با هر دوری که از هفت دور میزند خود را از هفت زمین و آسمان تعلقات برهاند و به خدایی برساند که پاک و منزه است. احرام سفید در تن بی هیچ وصله و تعلقی، گویای این است که من از همه گریختم و به سوی خدا آمدهام. (ذاریات، آیه 50)
آنگاه باید در مهمترین آزمون در قربانگاه همان طوری که نفس متصل را قربانی کرده باید نفس منفصل را قربانی کند. از آنجایی که حضرت ابراهیم(ع) در پیری دارای فرزند شد و عشق و محبت فرزند در جانش شعله ور گشت، میبایست این نفس منفصل را که برای همگان مایه امتحان و برای بسیاری دشمن است، قربانی کند. در حقیقت قربانگاهی که در مکه است، هم نفس متصل را به قربانی میبرد وهم نفس منفصل را به سوی مسلخ میکشاند. عاشق خدا که دور حقیقت الهی میگردد میبایست اول نفس متصل خویش را که دشمنترین دشمنان است به قربانگاه طواف برد وخود را از هر گونه تعلقی از قدرت و ثروت و همسر و مانند آن رها سازد. لذاست که تنها با یک جامه میرود که هیچ نشانهای از قدرت و ثروت نیست و هم میبایست همسر را واگذارد و تعلق از او را بردارد. حاجی همینکه به طواف عشق ومحبوب میرود، زنش را از خود جدا کرده است و از همین روست که برای بازگشت ازدواج و تعلق به حالت پیشین و حلیت همسران بر یکدیگر باید پس از قربانی نفس منفصل دوباره به خانه خدا بازگشت و حلیت را در طواف دیگری به نام طاف النساء به دست آورد و خداوند اجازه دوباره به او بدهد؛ زیرا دیگر تعلق را کنار گذاشته و به تجربه آموخته است که باید از همسر و فرزند بگذرد و آنان را قربانی کند.
وقتی حضرت ابراهیم(ع) فرزند محبوب خویش را به مسلخ و قربانگاه برد، آن را به ریسمان الهی بست و صورت و چهره اش را بر زمین نهاد تا او را چون نفس متصل خویش قربانی کند. (صافات، آیات 98 تا 105) بی گمان کشتن نفس منفصل سختتر است؛ زیرا کشتن نفس متصل بیشتر باطنی است ولی کشتن نفس منفصل که ظاهری و تجسمی و تجسدی است بسیار سخت و دشوار است؛ بنابراین بسیاری از مردم با دیدن مرگ جوان محبوب و نازنین خویش جان به جان آفرین تسلیم میکنند و از فراق فرزند محبوب خود قالب تهی مینمایند و دق میکنند. در روایات است که مرگ فرزند ناکام بر پدر بسیار سخت است و اجر شهید میبرد، چرا که واقعا گذشت از فرزند، این نفس منفصل، بسیار سختتر از نفس متصل است. پس باید حاجی در حج همانند حضرت ابراهیم(ع) همان طوری که ازنفس متصل میگذرد از نفس منفصل بگذرد و مانند زبیر نشود که دین به عشق فرزند از دست بدهد و شمشیر علیه دین و محبوبهای الهی و خدا و پیامبر(ص) بردارد و خدای حق را به قربانگاه نفس منفصل برد و خود را تباه سازد چنانکه زبیر و بسیاری در دیروز و امروز روزگار، دین به عشق نفس منفصل و فرزند بر باد دادند